وارسیدن

معنی کلمه وارسیدن در لغت نامه دهخدا

وارسیدن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) تحقیق. تفتیش. وارسی کردن. رسیدگی کردن. با دقت آگاهی حاصل کردن. ( ناظم الاطباء ):مثل حارس میزنی وارس. ( از یادداشتهای مؤلف ) || دریافتن. ( ناظم الاطباء ). || بازرسیدن. ( ناظم الاطباء ). || رسیدن :
آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد.سعدی.

معنی کلمه وارسیدن در فرهنگ معین

(رِ دَ ) (مص م . ) ۱ - مجدداً رسیدن . ۲ - وصول . ۳ - سرکشی کردن ، تفتیش کردن . ۴ - ادراک ، دریافتن . ۵ - بی فایده شدن ، بی مصرف نشدن .

معنی کلمه وارسیدن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - مجددا رسیدن . ۲ - رسیدن وصول : (( آه اگر دست دل من بتمنا نرسد یا دل از چنبر عشق تو بمن وانرسد . ) ) ( بدایع سعدی ) ۳ - سرکشی کردن تفتیش کردن . ۴- دریافتن ادراک . ۵- بی مصرف شدن از کار افتادن بی فایده شدن : (( هرکه بما میرسد وا میرسد . ) )

معنی کلمه وارسیدن در ویکی واژه

مجدداً رسیدن.
وصول.
سرکشی کردن، تفتیش کردن.
ادراک، دریافتن.
بی فایده شدن، بی مصرف نشدن.

جملاتی از کاربرد کلمه وارسیدن

به‌گوهر وارسیدن موجها برهم زدن دارد جهانی را شکافی سینه تا یک دل شود پیدا
به بالینم رسیدستی زهی بی کس نوازیها فدایت یک دو دم عمر گرامی وارسیدن هم
به پا ز رفتار وارسیدن به لب ز گفتار فهم چیدن به پیش خود نیز کس نگردید جز به قدر ضرور پیدا
نتوان به کنه قطره رسیدن میان بحر تنها شدن ز خلق، به خود وارسیدن است