معنی کلمه واردات در لغت نامه دهخدا
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر دست بر کائنات.سعدی ( بوستان ).رجوع به وارد شود.
واردات. [ رِ ] ( اِخ ) ( یوم... ) وقعه ای است بین بکر و تغلب و در آن بحیربن الحارث بن عیادبن مُرَة کشته شد و مهلهل درباره آن گفته است :
اَلیلتنا بذی حُسم انیری
اذا انت انقضیت فلاتحوری
فان یک بالذنائب طال لیلی
فقد ابکی من اللیل القصیر
فانی قد ترکت بواردات
بحیراً فی دم مثل العبیر.
هتکت ُ به بیوت بنی عباد
و بعض الغشم اشفی للصدور
و ابن مقبل آورده است.
و نحن القائدون بواردات
ضباب الموت حتی ینجلینا.( معجم البلدان ).ورجوع به مجمع الامثال میدانی و عقدالفرید ج 6 ص 74 شود.
واردات. [ رِ ] ( اِخ ) جایی است. ( منتهی الارب ). موضعی است در جانب چپ مکه هنگام رفتن به آنجا.( تاج العروس ). معجم البلدان ابوعبید السکونی گفته است. ربائع در چپ و سمیرا و واردات در راست آن قرار دارند و همه آنها دارای درخت سَمُر است و وجه تسمیه ٔسمیرا، هم به این مناسبت است. ( از معجم البلدان ).