واد

معنی کلمه واد در لغت نامه دهخدا

واد.( اِ ) باد و ریح. ( منتهی الارب ). باد است که به عربی ریح گویند چه در فارسی «با» و «و» به هم تبدیل می یابند. ( از برهان ) ( آنندراج ). || به معنی پسر هم آمده است که در مقابل دختر باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ). ولی این معنی به غلط استنباط شده است .
واد. [ دِ ] ( ع اِ ) صورتی است از وادی. رجوع به وادی شود.
واد. [ دِن ْ ] ( ع اِ ) صورتی است از وادی ، مانند: قاض و داع. رجوع به وادی شود.
وأد. [ وَءْدْ] ( ع اِ ) آواز یا آواز بلند درشت. ( منتهی الارب ). آواز و گویند آواز سخت بلند چون صدای دیوار هنگام ویران شدن و جز آن و به همین معنی است وئید. ( از اقرب الموارد ). || هدیر شتر. || ( مص ) زنده در گور کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه واد در فرهنگ فارسی

باد
آواز یا آواز بلند درشت . یا هدیر شتر یا زنده در گور کردن

معنی کلمه واد در فرهنگستان زبان و ادب

{MAC} [مهندسی مخابرات] ← واپایش دسترسی رسانه

معنی کلمه واد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وَادِ: وادی - محلی که سیلاب از آنجا میگذرد - دامنه کوههای بزرگ(به همین اعتبار شکاف میان دو کوه را نیز وادی میگویند ، و جمع این کلمه اودیه میآید.در مجمع البیان گفته : کلمه وادی به معنای دامنه کوههای بزرگ است ، البته دامنههای پایین که همه آبهای کوه در مواقع ...
معنی وَعَدَ: وعده داد
معنی وَعْدَ: وعده (کلمه "وعد" بدون همراهی با کلمه وعید هم معنای وعده خیر می دهد و هم به معنای وعده شر . ولی اگر هر دو با هم در کلامی بیایند ، وعد به معنای وعده خیر ، و وعید به معنای وعده شر خواهد بود.لذا خلف وعده مقبوح و زشت است ولی خلف وعید نشانه ی کرم و لطف به ...
معنی وُعِدَ: وعده داده شد
معنی یَهِیمُونَ: حیران و سرگردانند (کلمه یهیمون از هام - یهیم - هیمانا است و این واژه به معنای آنست که کسی پیش روی خود را بگیرد و برود ، و مراد از هیمان در هر وادی در عبارت "أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ"، افسار گسیختگی آنان در سخن گفتن است ، میخو...
ریشه کلمه:
ودی (۱۱ بار)
«واد» در اصل «وادی» بوده، و به معنای بستر رودخانه، یا محل عبور سیلاب ها، و گاه به معنای «درّه» نیز آمده; چرا که سیلاب ها از دره هایی که در کنار کوه ها است می گذرد. و در اینجا مناسب معنای دوم، یعنی دره ها و کوهپایه ها است; زیرا با توجّه به آیات دیگر قرآن که درباره این قوم سخن می گوید، و در بالا اشاره شد، قوم «ثمود» خانه های خود را در دامنه کوه ها می ساختند، به این ترتیب که سنگ ها را می بریدند و در درون آنها خانه های امنی ایجاد می کردند.
سیلگاه. دره. راغب گوید: وادی در اصل محل جریان آب است ودره را از آن وادی گفته‏اند. طبرسی فرموده: وادی کرانه کوه است. مجرای بزرگ آب را نیز وادی گویند. و آن در اصل بزرگی امر است و خونبها را از آن دیه گویند که عطایی است در مقابل امر عظیم یعنی قتل. به نظر بعضی آن در اصل به معنی جریان است در مصباح گوید: «وَدَی الشَّیْ‏ء» یعنی جاری شد و وادی به معنی دره از آن است . دره‏ای را نمی‏پیمایند مگر آنکه بر آنها نوشته شود. *. خدایا من ذریه‏ام را در دره بی کشت اسکان دادم. در صحاح گویند: اغلب اوقات بکسره دال اکتفا کرده و یاء را حذف می‏کنند مثل . در آیه . مراد از آن طریقه و نوع است از انواع مدح و ذمّ و خیال و غیره. جمع وادی در قران مجید اودیه است . از آسمان باران نازل کرد دره‏ها به اندازه و وسعت خود جاری شدند.

معنی کلمه واد در ویکی واژه

واد (vād)
(قهرودی) باد

جملاتی از کاربرد کلمه واد

خبر کشته شدن امیر تاج ممتاج والی  بلخ، توسط غزان، امیران و بزرگان سلجوق را سخت به خشم آورد. آنان سلطان سنجر را وادار کردند شخصا غزان را تنبیه کند.
وادی ایمن و یا صحراست این نخل طور این یا قد رعناست این
نجیب من از پی چمان در بوادی روان گشته سیل سرشک از جوانب
جوادی که، کاریش جز جود نه ز سودای خلقش، غرض سود نه
در وادیی که قطع امیدست چاره ساز دردی که بی دوا نشد آن را علاج نیست
سواد طره شبرنگ گرد عارض تو سیاهی شب تیره است بر کناره صبح
زبان گشاد دگر بار بر سر منبر که اهل عشق جوادند و اهل زهد شحیح
ای جوادی که ازدحام سحاب با کفت هست التیام لئام
در وادی طلب نفس برق وباد سوخت این راه را دگر که تواند بسر رساند
تیغ فرمان بر سرش واداشته صد رقیبش پیش و پس بگماشته
گواهی چون خموشی نیست بر معمورهٔ دلها سواد دلگشایی سرمه بس باشد صفاهان را