معنی کلمه واد در لغت نامه دهخدا
واد. [ دِ ] ( ع اِ ) صورتی است از وادی. رجوع به وادی شود.
واد. [ دِن ْ ] ( ع اِ ) صورتی است از وادی ، مانند: قاض و داع. رجوع به وادی شود.
وأد. [ وَءْدْ] ( ع اِ ) آواز یا آواز بلند درشت. ( منتهی الارب ). آواز و گویند آواز سخت بلند چون صدای دیوار هنگام ویران شدن و جز آن و به همین معنی است وئید. ( از اقرب الموارد ). || هدیر شتر. || ( مص ) زنده در گور کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).