هیچ‌جا

معنی کلمه هیچ‌جا در ویکی واژه

مربوط به هیچ، هیچوقت، هیچ زمان. هرگز.

جملاتی از کاربرد کلمه هیچ‌جا

هیچ‌جا بیدل سراغِ رنگ‌های رفته نیست صد نگه چون شمع در هر انجمن‌ گم‌ کرده‌ام
بگفت و نکرد هیچ‌جا او درنگ به نزدش طلب کرد اسباب جنگ
ز مفلس معتبر نبود سخن، هرچند حق باشد که نقش سکهٔ رایج هیچ‌جا بی‌زر نمی‌گردد
در هیچ‌جا هرگز نشد بیند ترا تنها کسی یا تو در آغوش کسی یا در بر تو ناکسی
آن که در آغاز عمر از غیرت دین هیچ‌جا نیستش آرامگاهی در جهان جز صدر زین
دشت تا معموره یکسر از غبار دل پر است هیچ‌کس را هیچ‌جا زین خانه ویران چاره نیست
این حقیقت که مارکوزه هیچ‌جا از مارکس نامی نمی‌برد و فقط به‌طور غیرمستقیم از کاپیتالیسم به عنوان تمدن صنعتی یاد می‌کند.
چو شمع تا به فنا هیچ‌جا نیاسایم مرا سری‌ست‌که احرام نقش پا بسته‌ست
هیچ‌جا بر سر راهش نرسیدی قصاب که تو را از نگهی بی‌سروسامان نکند
تویی‌که غیر دلم هیچ‌جا مقام تو نیست اگر نگین دمد آفاق جای نام تو نیست
از هر طرفی ناله مرغان اسیر می‌آید و هیچ‌جا قفس پیدا نیست
توسعه آزادی وصیت به‌کندی صورت گرفته‌است، و در هیچ‌جا این آزادی بی‌محدودیت نبوده‌است. این سؤال که محدودیت‌های این آزادی چه‌اند، مخصوصاً این‌که مالک تا چه حد مجاز به محروم‌سازی بستگان نزدیک از ارث است و پس از مرگ تا چه حد می‌تواند نحوه به‌کارگیری اموالش را مشخص کند، به راه‌های بسیار گوناگونی پاسخ داده شده‌است.