هورن
معنی کلمه هورن در فرهنگ فارسی

هورن

معنی کلمه هورن در فرهنگ فارسی

یکی از پنج دریاچه آب شیرین که در مرز کشورهای متحده امریکای شمالی و کانادا واقع شده است و مساحت آن ۶۱۶٠٠ کیلومتر مربع است . این دریاچه آب های دریاچه سوپر یور و میشیگان را زهکشی میکند و خود به دریاچه اریه میریزد .

معنی کلمه هورن در فرهنگستان زبان و ادب

{horn} [موسیقی] سازی از دستۀ شیپورها

معنی کلمه هورن در دانشنامه عمومی

هورن (آلمان). هورن ( به آلمانی: Horn ) یک شهر در آلمان است که در راین - هونسروک واقع شده است. هورن ۳۶۴ نفر جمعیت دارد.
هورن (اتریش). هورن ( به آلمانی: Horn ) یک شهر در اتریش است که در ناحیه هورن واقع شده است. هورن ۶٬۳۸۲ نفر جمعیت دارد.
هورن (شهر). شهر هورن ( به هلندی: Hoorn ) در هلند شمالی در کشور هلند واقع شده است. جمعیت این شهر ۶۸٫۶۳۶ نفر است.
هورن (هامبورگ). هورن ( به آلمانی: Hamburg - Horn ) یک منطقهٔ مسکونی در آلمان است که در هامبورگ - میته واقع شده است.
معنی کلمه هورن در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه هورن در دانشنامه عمومی

معنی کلمه هورن در دانشنامه آزاد فارسی

هورن (ساز). هورْن (ساز)(horn)
هورْن
عضوی از خانوادۀ سازهای بادی قمیش دار. برای علامت دادن و نیز در مراسم آیینی به کار می رود، و خصوصیات مشترک شان لوله ای مخروطی (هرچند هورن ارکستری فقط یک بخش مخروطی دارد و بخش دیگرش مستقیم است ) و شکل خمیدۀ بدنه است ، که زیرایی بالارونده یا قابل تغییری ایجاد می کند. بسیاری از هورن ها از شاخ حیوانات ساخته شده اند، مثل شوفَر عبری آیینی و اولیفانت و گِمْسْ هورن قرون وسطایی ، یا از انواع صدف ، مثل شیپور صدفی متعلق به مردمان جزیره نشین اقیانوس آرام . منشاء هورن های فلزی از امریکای جنوبی و همچنین آسیای مرکزی (تبت، هند، نپال) است و در کنار تکنولوژی فلزکاری در عصر مفرغ، به اروپا راه یافتند. ساز آشنای شیپور شکار، که قرن هاست بی تغییر مانده ، در قرن ۱۸ برگرفته شد و بسط یافت تا تبدیل به ساز ارکستری کنونی شود، و گسترۀ محدود هارمونیک های طبیعی آن با ترکیبی از تکنیک لب و گذاشتن دست به داخل دهانه و استفاده از خمش های افزوده در لوله برای تغییر مایه، گسترش یافت . هورن دریچه دار امروزی، تلفیق قرن ۱۹ ساز سی بمل /فا است ؛ نام هورن فرانسوی مستقیماً به ساز قدیمی تر کُرآ پیستوناشاره دارد که از دریچه های چرخشی اهرم دار بهره می گیرد و آوای سبک تری تولید می کند. توبای واگنری نیز واریانتی از هورنِ تنور و باس است، که واگنربرای تأمین آوای غنی تر هورن در گسترۀ بم ابداع کرد. ازجمله آهنگ سازانی که آثاری برای هورن دارند، عبارت اند از موتسارت، هایدن، ریشارد اشتراوس، وبر، شومان، (کنسرت اشتوکیا قطعه کنسرتی برای چهار هورن، ۱۸۴۸)، راول، و بنجامین بریتن(سرناد برای تنور، هورن، و سازهای زهی، ۱۹۴۳).

معنی کلمه هورن در ویکی واژه

در تمام زبان‌های ایرانی و زبان‌ پارسی باستان به معنی درخشش و افتخار توصیف شده‌است. همسان با خورن اوستایی. محققان زبانشناس آن را با فرن زبان ماد همسان و برابر می‌دانند.
حوزه: [موسیقی]: سازی از دستۀ شیپورها.

جملاتی از کاربرد کلمه هورن

گرچه فوجی به شعر مشهورند پیش عقل از حساب ما دورند
ظلومی و جهولی ضدِّ نورند ولیکن مظهرِ عینِ ظهورند
فردینانت قرار بود در نقش پشتیبانی توپ‌های سبک خودکششی ضد تانک قدیمی تر مانند ماردر ۲ و ۳ در عملیات‌های تهاجمی به کار برده شود. توپ مشابهی در زره‌پوش سبک ضد تانک نسهورن که به شکل همزمان تولید گردید، نیز استفاده شد.
چو اسماء جمله اندر رتبه نورند زغیب مطلق آثار ظهورند
گفتم تا کجا؟ گفت: «وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ». گفتم ترا چه جای حج است، تو معذوری. گفت: «وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ». گفتم همانا سوداش رنجه می‌دارد. چون بمکه رسیدم او را دیدم پیش از من رسیده. گفتم چگونه رسیدی پیش از من؟ گفت: ندانسته‌ای که تو آمدی بتکلف کسبی، و من آمدم بجذبات غیبی. کسبی بغیبی هرگز کی رسد. یا بقول ربیع انس معنی آنست که: «یا من یجیر و لا یجار علیه» ای خداوندی که بر همه زینهار داری و کس بر تو زینهار ندارد، از همه برهانی و کس از تو نرهاند، همه در امان تواند و تو در امان کس نه، همه مقهورند و تو قهار، همه مجبورند و تو جبّار، همه کرده و تو کردگار عزّ جارک و جلّ ثناؤک و لا اله غیرک.
چون پیل مست اگر چه سراپا تهورند از زخم نیش پشه ای از کار می روند
یکیست عین هزار ارچه هست غیر هزار که مختلف به ظهورند و متفق به‌گهر
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به شارلوت هورنتس، سیبونا زاگرب، واشینگتن ویزاردز، لس آنجلس کلیپرز، باشگاه بسکتبال بارسلونا، تورنتو رپترز، و بروکلین نتس اشاره کرد.
تا بعشق و بحسن مشهورند نام فرهاد و قصهٔ شیرین
اکثر مردم هورنشین با نیزه به شکار گاومیش ، ماهی ، پرندگان و آهو و گوزن می پردازند
این بزرگان که بنوخاستگان مشهورند نرسیدست بر ایشان ز کرم جز نامی
ز دلبران که به حسن و جمال مشهورند سر تو دارم و بس تا تو خود چه سر داری
ظاهر بچه گردند گر از بهر ظهورند قایم بچه چیزند گر از بهر قیامند