( هودة ) هودة. [ هََ دَ ] ( ع اِ ) هودج. بارگیر، که مرکبی است زنان را: قعدة؛ هوده یا مرکبی دیگر مر زنان را. ( منتهی الارب ). رجوع به هودج شود. هودة. [ هََ وَ دَ ] ( ع اِ ) کوهان شتر. ( منتهی الارب ). ج ، هَوَد. هوده. [ دَ / دِ ] ( اِ ) به معنی حق و راست و درست باشد چنانکه بی هوده ناحق و باطل و هرزه را گویند. || ( ص ) به معنی کهنه هم به نظر آمده است. ( برهان ).
معنی کلمه هوده در فرهنگ معین
(د ) (اِ. ) ۱ - درست ، حق . ۲ - سود، فایده .
معنی کلمه هوده در فرهنگ عمید
۱. سود و فایده. ۲. راست و درست، حق.
معنی کلمه هوده در فرهنگ فارسی
سودوفایده، راست ودرست حق، بیهوده، ناحق، باطل ( اسم )۱- حق راستی مقابل بیهوده . ۲- سود فایده مقابل بیهوده . کوهان شتر
معنی کلمه هوده در فرهنگ اسم ها
اسم: هوده (دختر) (فارسی) معنی: راست، درست
معنی کلمه هوده در دانشنامه عمومی
هوده ( به آلمانی: Hude ) یک شهر در آلمان است که در Oldenburg واقع شده است. شهرهای کروپلینگ و فیومه ونتو خواهرخوانده های هوده هستند.
جملاتی از کاربرد کلمه هوده
آن به که هیچکس نشناسد ترا طبیب بیهوده رنج از پی نام و نشان مکش
بهر آشفته مبر زحمت بیهوده طبیب درد عشق است همان به که به درمان نرسد
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به ویولا، رستاخیز، آقای ریپلی بااستعداد، هتل، بهشت، نیروانا، ماری، ورق باز، درد بیهوده عشق، میدان پنج ماه، برو برو قصهها و علاج محافظ شخصی اشاره کرد.
بیهوده بود هر غم و دردی که نه عشق است هرگز من بیدل غم بیهوده نخوردم
بیهوده پس سبحه و زنار دویدیم شیرازه اوراق دل آن موی میان است
کنون ای فرامرز،تدبیر پیر تو بیهوده جان را مده خیر خیر
بیهوده همچو صبح دمیدیم و سوختیم فصل بهار بی نفسی اعتدال داشت
امروز یکی نیست صد هزار است بیهوده چه گوئی سخن به صفرا؟
چو دیو دوزخ از عفریت روئی چو زاغ گلخن از بیهوده گوئی
چه ماندست این زمان هستم خبردار بکش وین گفتن بیهوده بردار
کزین کارت به روی آید بسی رنج به بیهوده برافشانی بدی گنج