هواسیده

معنی کلمه هواسیده در لغت نامه دهخدا

هواسیده. [ هََ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) لبی را گویند که خون آن کم شده و خشک گردیده و گندمگون شده باشد. ( برهان ).

معنی کلمه هواسیده در فرهنگ معین

(هَ د ِ )(ص مف . )لب بی رنگ و خشک شده .

معنی کلمه هواسیده در فرهنگ عمید

ویژگی لبی که خون در آن کم شده و خشک و بی رنگ شده باشد.

معنی کلمه هواسیده در فرهنگ فارسی

( اسم ) خشک شده و کم رنگ ( لب ) .

معنی کلمه هواسیده در ویکی واژه

لب بی‌رنگ و خشک‌شده.

جملاتی از کاربرد کلمه هواسیده

صورت تن است چنان که روی زرد کند تا پندارند که به شب نخسبد و خویشتن نزار همی کند تا پندارند که مجاهدتی کند و روی گرفته دارد تا پندارد ک از اندوه دین چنان است و موی به شانه نکند تا پندارند که خود فراغت آن ندارد و از خود یاد نیاورد و سخن آهسته گوید تا پندارند که اثر دل وی وقار دین است و لب هواسیده دارد تا پندارند که روزه دارد و چون این به سبب پندار مردمان کند نفس را اندر اظهار این شرب و لذت بود. و بدین گفت عیسی (ع)، «چون کسی روزه دارد باید که موی به شانه کند و سرمه اندر چشم و لب به روغن آلوده کند تا کس نداند که روزه دار است».