همین
معنی کلمه همین در لغت نامه دهخدا

همین

معنی کلمه همین در لغت نامه دهخدا

همین. [ هََ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) ( از: هم + این ) فقط این. این بس است. تنها این :
همی دربدر خشک نان بازجست
مر او را همین پیشه بود از نخست.ابوشکور.جز ایشان به بلخ اندرون نیست کس
از آن نامداران همین است و بس.فردوسی.همه پرسش این بود و پاسخ همین
که بر شاه بادا هزار آفرین.فردوسی.جهان جاودانه نماند به کس
همین جاودان نام نیک است و بس.فردوسی.که فرمانده هفت شهر زمین
همین یک تن آمد ز شاهان ، همین.نظامی.چوبر دشمنی باشدت دسترس
مرنجانْش کو را همین غصه بس.سعدی.چه میخواهم از طارم افراشتن
همینم بس از بهر بگذاشتن.سعدی.بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را.سعدی.مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چگونه ؟ چون نخواهد شد.حافظ. || ( شبه جمله ) کلمه «همین » با لحن استفهام در تداول امروز به صورت شبه جمله به کار میرود به معنی اینکه : آیا کافی است ؟ دیگر لازم نیست ؟ || ( حرف ربط مرکب ) نیز. ایضاً. ( یادداشت مؤلف ). هم :
چه باید مرا بی تو گنج و سپاه
همین تخت شاهی و زرین کلاه.فردوسی.همین گرز و این نیزه و بادپای
همین جوشن و ترگ و رومی قبای.فردوسی.تو را دادم ای زال این جایگاه
همین پادشاهی و تخت و کلاه.فردوسی.

معنی کلمه همین در فرهنگ معین

(هَ ) ۱ - (ص اشاره ، مبهم ) خود این ، هم این . ۲ - عین این . ۳ - (ضم . ) این .

معنی کلمه همین در فرهنگ عمید

۱. خود این، اشاره به نزدیک.
۲. جزء پیشین بعضی از قیدها یا صفت های مرکب: همین گون، همین طور.
۳. وقتی بخواهند گذشته یا آیندۀ نزدیک را به رخ کسی بکشند به کار می برند: همین الآن به من نگفتی.

معنی کلمه همین در فرهنگ فارسی

هم این، خوداین، اشاره بنزدیک

معنی کلمه همین در دانشنامه عمومی

هِمین ( haemin؛ فریک کلرید هم ) یک پورفیرینِ حاوی آهن با کلر است که می تواند از یک گروه هم، مانند هم بی که در هموگلوبین خون انسان یافت می شود، تشکیل شود.
هِمین در واقع پروتوپورفیرین IX حاوی یک یون فریک ( ۳+Fe ) است که با لیگاند کلرید کوئوردینه شده است.
از نظر شیمیایی، تفاوت هِمین با هماتین در یون کوئوردینه شده است. در هِمین، یون کوئوردینه شده کلرید است، در حالی که یون کوئوردینه شده در هماتین، هیدروکسید است. یون آهن در هم، فروس ( ۲+Fe ) است، در حالی که در همین و هماتین، ( ۳+Fe ) است.
هِمین به صورت درون زا در بدن انسان تولید می شود، به عنوان مثال در جریان گردش گلبول های قرمز قدیمی. این ماده می تواند در نتیجه همولیز یا آسیب عروقی به شکل نامناسب شکل بگیرد. چندین پروتئین در خون انسان به هِمین متصل می شوند، مانند هموپکسین و آلبومین سرم.
هِمین اولین بار در سال ۱۸۵۳ توسط لودویک کارول تایشمن از خون، به شکل متبلور تهیه شد. تایشمن کشف کرد که رنگدانه های خون می توانند بلورهای میکروسکوپی تشکیل دهند؛ بنابراین، گاهی اوقات بلورهای هِمین به عنوان «بلورهای تایشمن» نیز شناخته می شوند. هانس فیشر نخستین بار هِمین را سنتز کرد، که به خاطر آن در سال ۱۹۳۰ برنده جایزه نوبل شیمی شد. روش فیشر شامل قرار دادن خون دفیبرینه در معرض محلول سدیم کلرید در استیک اسید است.
• هم اکسیژناز
• هم آرژینات
• هموزویین

معنی کلمه همین در ویکی واژه

appunto
خود این، هم این.
عین این.
این.

جملاتی از کاربرد کلمه همین

همین صرفه‌اش بس ز قد دو تا که موی سرش بافد انگشت پا
تو زان من نشوی، گر چه بخت آنم نیست همین بس ست که گویی که خسرو آن من است
تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند ور همین پرده زنی پرده خلقی بدرانی
رمضان ناظم اسباب صیامست و قیام ای همه شادی آن ماه که او هست همین !
به تیغ بی دریغم چون کشد جلاد عشق تو چو گوئی حیف از آن مسکین همین بس خونبهای من
قد از ضعف پیری شده چون کمان همین پوستی مانده بر استخوان
به دفع خصم، همین همت است اسبابم بود فلاخن مرد برهنه، بازویش
"علی از تپه بالا رفت همینطور سینا از تپه بالا رفت."
به همین دیده بنگری ظاهر صورت خویش را به صورت یار
در کشتنم از بس که طلبکار بهانه ست کافی ست همین نام گناهی و دگر هیچ
کس چون تو نبودست و نخواهد پس ازین بود در باغ جهان میوه مقصود همین بود