هم چشمی. [ هََ چ َ / چ ِ ] ( حامص مرکب ) رقابت و برابری نمودن. ( یادداشت مؤلف ). چشم وهم چشمی نیز به معنی هم چشمی است. - هم چشمی کردن ؛ رقابت کردن. رجوع به هم چشم شود.
معنی کلمه هم چشمی در فرهنگ عمید
۱. رقابت کردن. ۲. حسد ورزیدن.
جملاتی از کاربرد کلمه هم چشمی
به هم چشمی او سپهدار روس به تسخیر ری کوفت ناگاه کوس
در باغ سحر نرگس تر دیده گشود با چشم تواش بنای هم چشمی بود
با وجود رشگ هم چشمی که عین دشمنی است نامش از انصاف دارد بر زبان صد مرزبان
شأن هم چشمی جویا نبود مجنون را هر سرشکی که چکید از مژه ام مجنون بود
به نیسان بهاری لاف هم چشمی زند اشکم گهر در دامن دل بسکه گفتار تو می ریزد
کرده هم چشمی بدودریا که باشدمضطرب سرکشی بنموده کوه از او که گشته سنگسار
از تماشای چمن پای نظر پیچیده ایم عمرها از گریه هم چشمی شبنم کرده ایم
سایل بهکف اهلکرمگر به غلط هم چشمی بگشاید لب صد رنگ سوال است
مگو کز سلطنت پرویز شهرت یافت در عالم که دارد در جهان مشهور هم چشمی فرهادش
فیّاض بگذر از سر هم چشمی فلک با کس درین معامله نتوان شریک شد