هم چشمی. [ هََ چ َ / چ ِ ] ( حامص مرکب ) رقابت و برابری نمودن. ( یادداشت مؤلف ). چشم وهم چشمی نیز به معنی هم چشمی است. - هم چشمی کردن ؛ رقابت کردن. رجوع به هم چشم شود.
معنی کلمه همچشمی در فرهنگ عمید
۱. رقابت کردن. ۲. حسد ورزیدن.
جملاتی از کاربرد کلمه همچشمی
زهمچشمی بلایی نیست بدتر عشقبازان را زلیخا کور شد تا دیده یعقوب بینا شد
اندر خوردن با مردم همچشمی و پیکار مکن، مردم را مزن.
کسی یا رب مبادا پایمال رشک همچشمی حنا چندان که بوسد دست او خون میکند ما را
ز دل شورقیامت میدماند رشک همچشمی به هر آیینه منمایید رویگلعذارم را
خفّتکش همچشمی اقبال حباب است بیمغزی اگر صاحب افسر شده باشد
اگر داند که در نسبت مرا با کیست همچشمی کشد در دیده هر گردی که از ره خیزد آهو را
خواست نرگس که به چشم تو کند همچشمی نتوانست، سر افکنده و بیمار برفت
در طرف چمن دعوی همچشمی نرگس با چشم سیه مست تو از بی بصری بود
سینه چاک غیرتیم از ننگ همچشمی مپرس هرکه بر رویتگشاید چشم، مژگانیم ما
این گونه خلق و خوی را التزام کنید،و در آنها با یکدیگر همچشمی ورزید. و اگر این نتوانستید، بدانید که اندک گرفتن از بسیار، نیک تر از رها ساختن بسیار است.