همواره

معنی کلمه همواره در لغت نامه دهخدا

همواره. [ هََ م ْ رَ / رِ ] ( ق ) پیوسته و همیشه و مدام. ( برهان ). هماره. هموار :
به خط و آن لب و دندانْش بنگر
که همواره مرا دارند در تاب.پیروز مشرقی.خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه چون رمه ی ْ رفته شبان.رودکی.کردم روان و دل را بر جان او نگهبان
همواره گردش اندر گردان بوند و کاوان.دقیقی.همواره پراپیخ است آن چشم فژاکن
گویی که دو بوم آنجا بر خانه گرفته ست.عماره.همی بود همواره با من درشت
برآشفت یکبار و بنمود پشت.فردوسی.چه گویی کنون کار فرشیدورد
که بوده ست همواره با داغ و درد.فردوسی.بر او آفرین کرد گشتاسب و گفت
که با توخرد باد همواره جفت.فردوسی.این بود ملک را به جهان وقتی آرزو
وین بود خلق را همه همواره در ضمیر.فرخی.همواره پادشاه جهان بادا
آن حق شناس حق ده حرمت دان.فرخی.گفت کاین مردمان بی باکند
همه همواره دزد و چالاکند.عنصری.همواره باش مهتر و همواره جاودان
مه باش جاودانه و همواره باش حی.منوچهری.رازدار من تویی همواره یار من تویی
غمگسار من تویی من آن تو، تو آن من.منوچهری.جهان همواره گرد آمد بر او بر
نه بر رامین که بر دینار و گوهر.فخرالدین اسعد.گر رسم و خوی دیو گرفتند لاجرم
همواره پیش دیو بداندیش چاکرند.ناصرخسرو.با طاعت و ترس باش همواره
تا از تو به دل حسد برد ترسا.ناصرخسرو.امروز همواره عبادت می کنند. ( کلیله و دمنه ).
نه پیوسته باشد روان در بدن
نه همواره باشد زبان در دهن.سعدی.عزیزی در اقصای تبریز بود
که همواره بیدار و شبخیز بود.سعدی.تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است.حافظ. || یکسر. تماماً :
شب است اکنون که خورشیدم برفته ست
جهان همواره تاریکی گرفته ست.فخرالدین اسعد.رجوع به هموار شود.

معنی کلمه همواره در فرهنگ معین

(هَ رِ ) (ق . ) پیوسته ، همیشه .

معنی کلمه همواره در فرهنگ عمید

همیشه، پیوسته، پی درپی.

معنی کلمه همواره در فرهنگ فارسی

همیشه، پیوسته، پی درپی، هماروهماره وهمارا
پیوسته همیشه دایما: ترکان ... همواره تقیبح صورت نظام الملک در خلوت میکرد...

معنی کلمه همواره در ویکی واژه

پیوسته، همیشه.

جملاتی از کاربرد کلمه همواره

پیوسته باد گنج طرب‌ زیر مهر تو همواره باد اسب ظفر زیر ران تو
ز دولت بر خور و از زندگانی بران همواره کام این‌جهانی
زندان بلایت را صد باره چه ایوبم من یوسف حسنت را همواره چه یعقوبم
گر مرا با درد عشقت چاره بودی خوش بدی ور شب وصل بتان همواره بودی خوش بدی
پسر اتابک آمد خداوندگار فرمود که پدر تو دایماً به حقّ مشغول است و اعتقادش غالب است و در سخنش پیداست. روزی اتابک گفت که کافران رومی گفتند که «دختر را تا به تاتار دهیم که دین یک گردد و این دین نو که مسلمانی است برخیزد» گفتم «آخر این دین کی یک بوده است؟ همواره دو و سه بوده است و جنگ و قتال قایم میان ایشان. شما دین را یک چون خواهید کردن؟ یک آنجا شود در قیامت. اما اینجا که دنیاست ممکن نیست زیرا اینجا هر یکی را مرادی است و هوایی است مختلف. یکی اینجا ممکن نگردد مگر در قیامت که همه یک شوند و به یکجا نظر کنند و یک‌گوش و یک‌زبان شوند». در آدمی بسیار چیزهاست، موش است و مرغ است؛ باری مرغ قفس را بالا می‌برد و باز موش به زیر می‌کشد و صدهزار وحوش مختلف در آدمی. مگر آنجا روند که موش موشی بگذارد و مرغ مرغی را بگذارد و همه یک شوند زیرا که مطلوب نه بالاست و نه زیر. چون مطلوب ظاهر شود نه بالا بود و نه زیر. یکی چیزی گم کرده است چپ و راست می‌جوید و پیش و پس می‌جوید چون آن چیز را یافت نه بالا جوید و نه زیر و نه چپ جوید و نه راست نه پیش جوید و نه پس جمع شود. پس در روز قیامت همه یک نظر شوند و یک زبان و یک گوش و یک هوش چنانک ده کس را باغی یا دکانی به شرکت باشد، سخنشان یک باشد و غمشان یک و مشغولی ایشان به یک چیز باشد چون مطلوب یک گشت. پس در روز قیامت چون همه را کار به حق افتاد همه یک شوند. به این معنی هر کسی در دنیا به کاری مشغول است یکی در محبّت زن، یکی در مال، یکی در کسب، یکی در علم؛ همه را معتقد آن است که «درمان من و ذوق من و خوشی من و راحت من در آن است و آن رحمت حقّ است» چون در آنجا می‌رود و می‌جوید نمی‌یابد باز می‌گردد و چون ساعتی مکث می‌کند می‌گوید «آن ذوق و رحمت جستنی است، مگر نیک نجستم؛ باز بجویم» و چون باز می‌جوید نمی‌یابد همچنین تا گاهی که رحمت روی نماید بی‌حجاب بعد ازان داند که راه آن نبود. امّا حق‌تعالی بندگان دارد که پیش از قیامت چنانند و می‌بینند. آخر علی رضی الله عنه می‌فرماید لَوْ کُشِفَ الْغِطاءِ مَا اْزْدَدْتُ یَقِیْناً یعنی «چون قالب را برگیرند و قیامت ظاهر شود یقین من زیادت نگردد»؛ نظیرش چنان باشد که قومی در شب تاریک در خانه روی به هر جانبی کرده‌اند و نماز می‌کنند. چون روز شود همه ازان باز گردند امّا آنرا که رو به قبله بوده است در شب، چه باز گردد؟ چون همه سوی او می‌گردند. پس آن بندگان هم در شب روی به وی دارند و از غیر روی گردانیده‌اند. پس در حقّ ِ ایشان قیامت ظاهر است و حاضر.
که همواره من بنده را شاد داشت سرم را زهم پیشگان بر فراشت
امید که این بهشت نوباد همواره به همت تو آباد
گفتمش یار تو ای فرزانه با تو همواره بود هم خانه
گل رویم بود همواره بر بر سر زلفم همه ساله معنبر
سجادیه در جوار غربی پارک جنگلی واقع است و رودخانه فصلی باشکوه از این پارک جنگلی می‌گذرد. این روستا همواره نقطه عطف کشاورزی منطقه می‌باشد.
بماناد این خداوند جهاندار به نام نیک همواره جهان خوار