همقطار

معنی کلمه همقطار در لغت نامه دهخدا

هم قطار. [ هََ ق ِ / ق َ ] ( ص مرکب ) هم ردیف. خواجه تاش. هم کار. ( یادداشتهای مؤلف ).

معنی کلمه همقطار در فرهنگ عمید

دو یا چند تن که در یک خانه یا اداره به یک شغل و خدمت مشغول باشند.

جملاتی از کاربرد کلمه همقطار

منشأ ارمنی تعدادی از خانواده‌های لهستانی، قبل از جنگ جهانی دوم به راحتی قابل شناختن بودند. آن‌ها بین خودشان ازدواج کرده و اگر به زیارت‌های مذهبی می‌رفتند ترجیح می‌دادند که از کلیسای جامع لووف که تحت‌الهام از کلیسای آنی ساخته شده بود دیدن کنند. آخرین اسقف ارمنی لهستان هوسپ تئودورویچ بود که به عنوان رئیس جامعه ارمنی به همراه همقطاران لاتینی و یونانیش عضو مجلس سنای امپراتوری اتریش-مجارستان بود.
روزگار و چرخ و مهر و ماه آری‌کیستند تا شوند از قدر با سرباز خسرو همقطار
نه همقطار وزیرم نه پیشکار امیر نه رهنمای دبیرم نه صدر دیوانم
ما بار ناقه بستیم دل ماند پیش دلدار کارم به مشکل افتاد ای خیل همقطاران
خردی و با چرخ اعظم در بزرگی همقطار طفلی و با پیر عقل از بد و فطرت تو أمان