همشیر

معنی کلمه همشیر در لغت نامه دهخدا

همشیر. [ هََ ] ( ص مرکب ) هم شیر. برادر رضاعی. ( آنندراج ). دو کودک ( دختر یا پسر ) که از یک پستان شیر خورند. رضیع. رضیعة.

معنی کلمه همشیر در فرهنگ عمید

کسی که با دیگری از یک پستان شیر خورده باشد، دو کودک که یک دایه آن ها را شیر داده باشد.

معنی کلمه همشیر در فرهنگ فارسی

دوکودک که باهم ا یک دایه شیرخورده باشند

جملاتی از کاربرد کلمه همشیر

گفت این همشیره‌تان را این زمان عقد کردم از برای این جوان
آن می که محیط‌‌بخشِ کشت است همشیرهٔ شیرهٔ بهشت است
تا تو تاریک و ملول و تیره ای دان که با دیو لعین همشیره ای
شاهی شده هم گوهر او احمد مرسل شیری شده همشیره او جعفر طیار
مگر همسا‌یهٔ نوری که در وهمم نمی‌‌گنجی مگر همشیرهٔ‌ حوری که در چشمم نمی‌آیی
آن به مزار همشیره حضرت امام رضا (ع) شهرت دارد و به اعتقاد بعضی دختر امام رضا (ع) است و اسم شریفش به بی‌بی خاتون مشهور شده.
ابراهیم، نزدیک است از تو خشنود شوم، اگر نگارش خرسندی هنر و صفائی از تو چشم سپار افتد، شب های تار و روشنی های کار دو کیهان ترا از خدا خواهم خواست. همشیره عباس را دیده بوسی کن و بگو اگر به کم از تو گله مند باشد تا زنده ام از تو رنجیده خواهم بود.
مرا همشیره است اندیشه تو از این شیره بسی مل می‌توان کرد
یونس خورشید تابان آمد از ماهی برون با حمل همشیر شد در سبزه زار آسمان
بزیر پای مر او را چه دشت و چه دریا چه قلعه های فلک برج بیستون همشیر
مه و خور بحسنند همشیرهٔ تو از آن سان که گل را برادر شکوفه