هم سفر. [ هََ س َ ف َ ] ( ص مرکب )رفیق راه. کسی که با دیگری به سفر رود : هم سفرانش سپر انداختند بال شکستند و پپرداختند.نظامی.هم سفران جاهل و من نوسفر غربتم از بی کسیم تلخ تر.نظامی.ثابت این راه مقیمی بود هم سفر خضر کلیمی بود.نظامی.بود سوداگر توانایی هم سفر با حکیم دانایی.مکتبی.- همسفران جاهل ؛کنایه از نفس و قالب آدمی است که روح و جسد باشد. ( برهان ).
معنی کلمه همسفر در فرهنگ عمید
دو یا چند تن که با هم سفر کنند.
معنی کلمه همسفر در دانشنامه عمومی
همسفر (فیلم ۲۰۱۹). همسفر ( به تلگو: Majili ) یا بخشی از یک سفر ( به انگلیسی: A part of a journey ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۱۹ و به کارگردانی شیوا نیروانا است. در این فیلم بازیگرانی همچون نگا چایتانیا، سامانتا روت پرابو، دیویانشا کایوشک و آتول کولکارنی ایفای نقش کرده اند.
جملاتی از کاربرد کلمه همسفر
مسعود اسداللهی با نام اصلی محمود اسداللهی در سال ۱۳۲۳ در محله امیریه تهران زاده شد. او بازیگری در تئاتر را از سن ۱۸ سالگی آغاز کرد و سپس وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شد. مسعود اسداللهی در طول تحصیل و پس از آن کار بازیگری خود را ادامه داد و در سال ۱۳۴۶ وارد تلویزیون شد. در سال ۱۳۴۷ با بازی در فیلم آرامش در حضور دیگران به کارگردانی ناصر تقوایی برای نخستین بار در سینما ظاهر شد. عمده شهرت وی در سینما به خاطر کارگردانی دو فیلم همسفر (با بازی گوگوش و بهروز وثوقی) و علی کنکوری (با بازی خودش) و در تلویزیون به خاطر کارگردانی و بازیگری در مجموعه تلویزیونی طلاق است.
در بال و پر عزم، مرا کوتهیی نیست سنگ ره من کاهلی همسفران است
هم خود از راه رفته برگردم با تو همراه و همسفر گردم
به جانان همسفر باشم، نخواهم که گردد تا ابد قطع مراحل
در بیابان جنون، مجنون مرا تنها گذاشت اندرین ره باز فکر همسفر باید نمود
گر شوی یک لحظه با من همسفر هم در آن یک لحظه پیش آید خطر
میکند بیدست و پا نظارگی را جلوهات چون به این بیدست و پایی همسفر گردم ترا؟
بدیعالدّین قطبالمَدار (معروف به شاه مدار، یکی از برجستهترین مشایخ هند) در یکی از سفرهای زیارتی به مکه همسفر سمنانی بود.
الغرض زین خبر چو بیخبران خواستم عذر ره ز همسفران
همه دنبال هوس همسفر برق شدند صائب ماست که بر پای طلب سنگ زده است
در خانه و صحراست به لطف تو امیدم ای خانه نگهدار من و همسفر من
از زمین دامن بیفشان همسفر با ماه باش خانه را زیر و زبرکن آسمان خرگاه باش
موسوی اردبیلی در ۱۶ آبان ۱۳۲۴ همراه با یکی از همشهریانش که همزمان در قم طلبه بود، به طرف نجف در عراق حرکت کردند و از طریق اروندرود و با قایق به عراق رفتند. در نجف وی همراه با همسفرشان به مدرسه «سید» رفتند و حدوداً دو سال در نجف اقامت داشت. بعد از مدتی جوّ سیاسی عراق به هم ریخت و همزمان نامهای نیز حاکی از بیماری پدرش به دست وی رسید. مجموع این رویدادها باعث شد که وی به همراه دو تن دیگر از دوستانش به قم بازگردد. نخست تصورش بر این بود که دوباره به نجف برای ادامه تحصیل باز خواهد گشت؛ اما اینگونه نشد. وی در قم فعالیت خود را در حوزهٔ علمیهٔ قم ادامه داد و حتی در انتشار مجلهای در قم به نام «مکتب اسلام» نیز سهیم بود.