همسری

معنی کلمه همسری در لغت نامه دهخدا

همسری. [ هََ س َ ] ( حامص مرکب ) برابری و مساوات. ( آنندراج ) :
شیربیابان را با مرد جنگ
همسری و همبری و شرکت است.ناصرخسرو.نی زرّ خالصی ؟ ز پی همسری جو
موقوف حکم پله وشاهین چه مانده ای ؟خاقانی.برون آرش از دعوی همسری
کز این پایه دارا کند سروری.نظامی.درخت کدو تا نه بس روزگار
کند دعوی همسری با چنار.نظامی.سران را گوش بر مالش نهاده
مرا در همسری بالش نهاده.نظامی.نحس شاگردی که با استاد خویش
همسری آغازد و آید به پیش.مولوی.همسری با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند.مولوی.- همسری جستن ؛ خود را برتر از دیگری دیدن ، یا کوشش برای برابر شدن با کسی :
کسی کاو با من اندر علم و حکمت همسری جوید
همی خواهد که گِل بر آفتاب روشن انداید.ناصرخسرو. || زناشویی.ازدواج :
پذیرفت شاهنشه از مادرش
نهاد افسر همسری بر سرش.نظامی.

معنی کلمه همسری در فرهنگ فارسی

۱- هم قدیهم قد و قامتی . ۲ - همشانی همرتبگی . ۳ - نظیر بودن قرین بودن . ۴ - شوهر بازوجه بودن .
صمیمیت محرم بودن .

جملاتی از کاربرد کلمه همسری

ز وسعت ارچه به وی لاف همسری دارد ولی به فربهی آماس‌کی شود مقرون
در ایران نیز به مانند دیگر جوامع در حال توسعه پدیده کودک همسری در شکل قابل توجهی در نقاط مختلف کشور شایع است. به طوری که طبق آمارهای رسمی ایران در سال ۹۳ بالغ بر ۱۸۷ هزار ازدواج زیر سن قانونی در سازمان ثبت احوال کشور ثبت شده است. بر اساس گفته‌های معاونت پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در سال ۱۳۹۵، ۱۷ درصد ازدواج دختران در ایران پیش از رسیدن به سن ۱۸ سالگی می‌باشد.
برخی از کشورها مانند اسرائیل نیز ازدواج‌های زوج‌های همجنسگرایی که در کشورهای دیگر انجام شده باشند را به رسمیت می‌شناسند. در کشورهای متعدد دیگری نیز همجنس‌گرایان اجازه تشکیل زندگی مشترک به صورت قانونی را دارند اما به نسبت زوج‌های دگرجنس‌گرا از حقوق کمتری برخوردارند. اتحاد مدنی و همخانگی قانونی نوعی پیمان همسری هستند که حقوق کمتری برای زوج‌های همجنس‌گرا در نظر می‌گیرند.
ما بکشور توحید همسریم و همسنگیم غیر از این سخن جبر است وان نه کاریزدانی
پیش از این اندر زمین‌، جن و پری با ملایک داشتندی همسری
استیوا به روستا می‌رود و به لوین اطلاع می‌دهد که کیتی و ورونسکی با هم ازدواج نکرده‌اند. لوین بر روی کار بر زمین کشاورزی به همراه کارگرانش تمرکز کرده بود و طبق پیشنهاد برادرش قصد داشت یکی از دختران کشاورز را به همسری برگزیند.
لب اقبال گشوده دهن حادثه بسته به همسری زخور آنصاحب نظر بهتر
پیوند آب و باده چه جوئی که همسری با زاده عنب نکند زاده سحاب
آمالافریدا از همسری نامعلوم دو فرزند داشت، یک پسر به‌نام تئوداهاد که به پادشاهی اوستروگوت‌ها رسید و یک دختر به‌نام آمالابرگا که با هرمانفرید، شاه تورینگی ازدواج کرد.
بلند اقبال را نبودهوای همسری با تو چرا پیوسته با او از دل و جان خصم خونخواری
ما کجا و طالع صید مراد دل کجا همسری با آسمان! کی گنجد این در شان ما؟
ندارم همسری از دزدی خود کنون نیکم اگرچه کردهام بد
بضعۀ سید بشر ام ائمۀ غرر کیست جز او که همسری با شه لافتیٰ کند؟
با رخت مه برابری نکند با قدت سرو همسری نکند