( همزة ) همزة. [ هَُ م َ زَ ] ( ع ص ) عیب جوی مردم. || سخن چین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( اِخ ) عنوان سوره صدوچهارم قرآن که آن 9 آیه دارد و از سورهای مکی است. ( یادداشت مؤلف ). همزه. [ هََ زَ / زِ ] ( از ع ، اِ ) نام نخستین حرف از حروف الفبای فارسی و عربی است. آن را از حروف حلق خوانند و گاه آن را پس از الف ، دومین حرف به حساب آورند. شکل آن در آغاز کلمه چون الف است با این تفاوت که همزه خود حرکت میگیرد. در وسط و آخرِ کلمه به صورت شبیه عین ( ء ) نوشته میشود. در حساب جُمَّل مانند الف برابر یک به شمار آید. ( از یادداشتهای مؤلف ). حرف اول از حروف مبانی. ج ، همزات. ( از اقرب الموارد ) : آن برگهای شاسپرم بین و شاخ او چون صدهزار همزه که بر طرف مد بُوَد.منوچهری.|| کندگی ، مانند هزمة. ( از اقرب الموارد ).
معنی کلمه همزه در فرهنگ معین
(هَ زِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - حروف صامتی که به صورت «ء» نوشته می شود و ممکن است ساکن باشد مانند: رأی . یا مانند: جرئت . ۲ - نشانه ای به صورت «ء» روی «ها»ی غیرملفوظ به جای «یا» ی اضافه مانند: خانة حسن که تلفظ می شود خانه ی حسن .
معنی کلمه همزه در فرهنگ عمید
صد وچهارمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه، لُمَزَة. نام حرف «ء».
معنی کلمه همزه در فرهنگ فارسی
همزه یاالف حرف اول الفبای فارسی که دراول کلمه آید، همزه قبول حرکت میکندولی الف ساکن است، غماز، عیبجو، سخن چین ( اسم ) حرفی است صامت.یا همز. مسمار. میخ کج و معوج مقابل الف مسمار ( میخ راست ). عیب جوی مردم سخن چین
معنی کلمه همزه در فرهنگستان زبان و ادب
[زبان شناسی] ← انسدادی چاکنایی
معنی کلمه همزه در دانشنامه عمومی
همزه ( ء ) در میان حروف سی ودو گانهٔ الفبای فارسی شکلی از ملحقات حرف «الف» ( صامت ) است. شکل جدای آن ( ء ) و در حالت های گوناگون با ترکیب دیگر اشکال به صورت ( آ - أ - ئ - ؤ ) نوشته می شود. همزه از نظر آواشناسی در میان واج های زبان فارسی به طور مستقل یک صامت است که به اشکال ( ء - ا ) نوشته می شود، ضمناً حرف «عین» نیز در آواشناسی فارسی با همزه واجی یکسانند. وضعیت صامت همزه در الفبای فارسی پیچیدگی هایی را پدیدآورده است. گاهی با مصوت «ا» یکی دانسته می شود و زمانی به عنوان حرف مستقل از آن یاد می شود در لغت نامه دهخدا و در فرهنگ معین هر چند الفبای فارسی را داری سی وسه حرف می دانند و صامت همزه را دومین حرف الفبا معرفی می کنند اما به حرف «ب» که می رسند آن را هم حرف دوم می خوانند و ترتیب همان جور حفظ می شود تا حرف «ی» که حرف سی ودوم شمرده می شود نه سی وسوم همچنین در لاتین نویسی فارسی گاهی ' ( آپاستروف ) و گاهی Êê برای نشان دادن این حرف و ع ( عین ) به کار می رود. تلفظ همزه در زبان فارسی و عربی به شکل بست چاکنایی است. صامت همزه در زبان فارسی برخلاف زبان عربی درست مانند «عین» تلفظ می شود و حتی در لغت نامه دهخدا شکل آن در وسط کلمه را اخذ شده از عین برمی شمارد. فارسی زبان ها همان گونه که می گویند «عزا» به معنای «ماتم» به همان شکل می گویند: «اذان» یا «از آن» ( وقتی در محاوره همزهٔ میانی را تلفظ نمی کنند ) «عین» در آغازِ «عزا» و «ء» در آغازِ «اذان» و «از آن» یکسان شنیده می شود. در الفبای فارسی بعضی از آواها چند نشانه دارند؛ مثلاً آوای ( Z ) به صورت های «ز» و «ذ» و «ض» و «ظ» نوشته می شود. حرف های «ء» و «ع» هم چنین است و یک آواست که با دو نشانه نوشته می شود. همزه در زبان فارسی مانند سایر زبان های هندواروپایی - بر خلاف زبان های سامی که عربی نیز جزو آنان است - فقط در اول کلمه تلفظ می شود و البته در بسیار موارد در هنگام گفتار و نوشتار به خصوص در نظم ها به ضرورت حفظ وزن عروضی حذف می شود. مانند «است»، «ست»، یا «که از»، «کز» اما از آنجا که فارسی زبان ها «ء» و «ع» را داری یک آوا می دانند در صفحه کلید استاندارد فارسی، نویسه های همزه و اشکال گوناگون آن را می توان با کلیدهای ترکیبی زیر تایپ کرد:
معنی کلمه همزه در دانشنامه آزاد فارسی
هَمزه از نشانه های خط عربی و فارسی که به صورت «ء» می آید. همزه هرچند جزء تعداد الفبا به حساب نمی آید، اما در کلمات دخیل از عربی و گاهی غیرعربی به کار می رود. همزه از نظر آوایی همانند حروف «ع= ‘» نمایندۀ صامت چاکنایی ـ انفجاری است و فارسی زبانان تفاوتی در تلفظ این دو حرف نمی گذارند. همزه غالباً بر روی حرفی دیگر (کرسیِ همزه) می نشیند. همزه در آغاز، روی کرسیِ دندانه می آید. مثل ئیدروژن، و در وسط، روی کرسیِ الف، مثل تأکید، تأخیر، و روی کرسی «و» مثل مؤسس، مؤمن و روی کرسی دندانه مثل توطئه، ایدئالیسم، سیئات و در پایان کلمات، روی کرسی الف، مثل منشأ، ملأ، ملجأ، و روی کرسی «و» مثل لؤلؤ، تلألؤ می آید و به شکل جدا و بدون کرسی، مثل ماء، سوء، شیء.
معنی کلمه همزه در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] همزه (ابهام زدایی). واژه همزه ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: قرآن• سوره همزه، یکصد و چهارمین سوره قرآن کریمادبیات• همزه (حرف)، شکلی از ملحقات حرف «الف» (صامت) در الفبای فارسی• اسقاط همزه، عدم تلفظ یکی از دو همزه• تخفیف همزه، تسهیل در ادای همزه ... [ویکی فقه] همزه (حرف). همزه، اولین حرف تهجی در زبان عربی بوده و در علم تجوید دارای احکامی است. همزه اولین حرف تهجی در زبان عربی است، و به صورت شش کوچک (ء) نمایش داده می شود.همزه اول و وسط و آخر کلمات قرار می گیرد مانند: امام ـ یؤمن ساء ـ جئ ـ جاء. اقسام همزه همزه بر دو قسم است: همزه وصل و همزه قطعهمزه وصل آن است که در ابتدای جمله تلفظ می شود، و در میان جمله لفظا می افتد. و دو حرف قبل و بعد خود را بهم وصل می کند مانند: ادخلوا که همزه آن خوانده می شود. و در میان جمله مثل: یا قوم ادخلوا، که همزه تلفظ نمی شود. و یا مانند: قل ادعوا و یا قوم اذکروا و ما اکتسب که همزه تلفظ نمی شود. همزه وصل با صاد کوچک (صـ) نشان داده می شود.همزه قطع ـ آن است که در ابتدا و یا در میان جمله باقی مانده و نمی افتد، و تلفظ می شود مانند: ما احسن زیدا (چه چیز زید را نیکو کرده) و یا ابصر به و اسمع، قل اتخذتم (بگو آیا فراگرفتید؟) و اشرکه فی امری (هارون را در کار من شریک گردان). عناوین مرتبط علم تجوید؛ اصطلاحات تجوید. منبع ...
معنی کلمه همزه در ویکی واژه
حروف صامتی که به صورت «ء» نوشته میشود و ممکن است ساکن باشد مانند: رأی. یا مانند: جرئت. نشانهای به صورت «ء» روی «ها» ی غیرملفوظ به جای «یا» ی اضافه مانند: خانه حسن که تلفظ میشود خانهٔ حسن. از نامهای مردانه.
جملاتی از کاربرد کلمه همزه
امجدی در رشوه خوردن اهل جد شد همزه اش را در دلش کردم مجد شد
لختی از او نصب کرد و لختی از او رفع بعضی از او همزه کرد و بعضی ازو مد
قوله تعالی: أَ وَ لَمَّا این الف و واو، استفهام راست، و عرب استفهام کند بالف مجرّد، و الف و واو، و الف و فا، و بألف ممدود و بهمزه مقصور.
قوله: وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ قرأ نافع و ابو بکر و انّه بکسر همزه، و قرأ الباقون بفتحها. لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یعنی النّبی (ص) «یدعوه» ای و یعبده، و یقرأ القرآن فی صلوته و ذلک حین کان یصلّی ببطن النّخلة و یقرأ القرآن «کادوا» یعنی: الجنّ.
در کتاب قاموس قرآن اثر علیاکبر قرشی، آمده که اصل واژهٔ «ناس»، «أناس» بوده که بهعلت وجود الف و لام تعریف، همزهٔ ابتدایی از آن حذف شده و لام تعریف هم در حرف «ن» ادغام شدهاست. وی همچنین به نقل از راغب اصفهانی آورده که معنی ناس، گاهی مجازاً به معنای «فضلا» است؛ چرا که در این موارد، «ناس» به مفهوم انسانیت اشاره میکند. قرشی بیان کرده که با توجه به آیهٔ آخر سورهٔ ناس و تقابل میان جن و انسان در این آیه، واژهٔ «ناس» نمیتواند بر جن اطلاق شود.
جبرئیل او را جواب داد که من آن نیم که تو میپنداری و ازو میترسی، من فرستاده خداوند توام. «لیهب لک» بیاء قرأت بصری است و ورش و قالون یعنی لیهب لک ربّک. من فرستاده خداوند توام ببشارت آمدهام تا اللَّه تعالی ترا فرزندی بخشد پاک هنری روز افزون، باقی بهمزه خوانند «لِأَهَبَ لَکِ»
وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً ای اطلق لسانا بالبیان و ذلک للحبسة الّتی کانت فی لسانه الّتی تمنعه عن اعطاء البیان حقّه فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً قرأ نافع ردا ترک همزه طلبا للخفّة، و الرّدء المعین یقال ردأته علی امر کذا ای اعنته یُصَدِّقُنِی قراءة العامّة بالجزم علی جواب الامر و رفعه عاصم و حمزة علی ان یکون موضعه نصبا علی الحال، ای ارسله معی ردءا مصدّقا لی شاهدا لی علی حقیقة امری. إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ ای اخشی ان یردّوا کلامی و لا یقبلوا منّی دعوتی.