همز

معنی کلمه همز در لغت نامه دهخدا

همز. [ هََ ] ( ع مص ) اشاره کردن به چشم. || درخستن و فشردن به پنجه و جز آن. || سپوختن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || عیب کردن. ( منتهی الارب ). ||. همزه آوردن در کلمه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دور کردن. ( منتهی الارب ). || زدن. || گزیدن. || شکستن. || بر زمین زدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || همزالشیطان ؛ دیوانگی ، زیرا که از اغوای شیطان سر زند. ( منتهی الارب ). وسواس انداختن شیطان در دل. ( اقرب الموارد ). || حرف را به هم کردن. ( تاج المصادربیهقی ). || ( اِ ) خطره ای که شیطان در دل اندازد. ج ، همزات. ( منتهی الارب ). رجوع به همزة شود.

معنی کلمه همز در فرهنگ فارسی

اشاره کردن بچشم درخستن و فشردن به پنجه و جز آن

معنی کلمه همز در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَمَّازٍ: بسیار عیب جو و طعنه زن (صیغه مبالغه از ماده همز به معنی طعنه زدن بدون جهت و بسیار به دیگران و عیبجویی و خردهگیریهایی که در واقع عیب نیست .اصل در معنی این کلمه "شکستن"است)
معنی لُّمَزَةٍ: بسیار عیب جو - بسیار ایرادگیر- بسیار بدگو(اصل ماده همز به معنای شکستن است ، و کلمه لمز نیز به معنای عیب است پس همزه و لمزه هر دو به یک معنا است . ولی بعضی گفتهاند : بین آن دو فرقی هست ، و آن این است همزه به آن کسی گویند که دنبال سر مردم عیب میگوید و ...
معنی هُمَزَةٍ: کسی که بدون جهت و بسیار به دیگران طعنه میزند و عیبجویی و خردهگیریهایی میکند که در واقع عیب نیست (اصل ماده همز به معنای شکستن است ، و کلمه لمز نیز به معنای عیب است پس همزه و لمزه هر دو به یک معنا است . ولی بعضی گفتهاند : بین آن دو فرقی هست ، و آن این ...
معنی یَلْمِزُکَ: بر تو خرده میگیرند- از تو عیب جویی می کنند(اصل ماده همز به معنای شکستن است ، و کلمه لمز نیز به معنای عیب است پس همزه و لمزه هر دو به یک معنا است . ولی بعضی گفتهاند : بین آن دو فرقی هست ، و آن این است همزه به آن کسی گویند که دنبال سر مردم عیب میگوید و...
معنی یَلْمِزُونَ: عیب جویی می کنند - خرده گیری می کنند (اصل ماده همز به معنای شکستن است ، و کلمه لمز نیز به معنای عیب است پس همزه و لمزه هر دو به یک معنا است . ولی بعضی گفتهاند : بین آن دو فرقی هست ، و آن این است همزه به آن کسی گویند که دنبال سر مردم عیب میگوید و خرده...
تکرار در قرآن: ۳(بار)
. از جمله معانی همز دفع و طرد است. در صحاح آمده: «هَمَزَهُ‏اَیْ دَفَعَهُ وَ ضَرَبَهُ» در نهایه گفته: هر چه را دفع کردی همز کردی. طبرسی فرموده: اصل همزه به معنی شکستن است و در ذیل «هُمَزاتِ الشَّیاطین» آورده: همز به معنی دفع شدید و همز شیطان راندن و دفع انسان است به معاصی. در اقرب از لسان العرب نقل کرده: همز عیب گرفتن در پشت سر و لمز بدگویی در حضور است. همز را فشردن و غیبت کردن و عیبجویی نیز گفته‏اند در آیه فوق ظاهرا به معنی دفع و طرد است و صیغه همزة و لمزة برای کثرت است یعنی بسیار طردکننده و بسیار عیبجو. از صفات ثروتمند طاغی آن است که عیبجو است و مردم را با تکبر و عیبجویی از خود طرد می‏کند. . هماّز را در آیه عیبجو وبدگو و غیبت کننده گفته‏اند، بعید نیست که به معنی دفع کننده باشد که مردم را به واسطه سخن چینی از هم طرد و دور می‏کند در این صورت «مَشّاءِ بِنَمیمٍ» توضیح آن است. یعنی اطاعت نکن از هر قسم خوار پست که تفرقه انداز و سخن چین است. * . همزات جمع همزه. و همزات شیاطین وسوسه‏های آنان است که انسان را به سوی معاصی می‏راند و از تفسیر قمی از امام «علیه‏السلام» نقل شده: آن وسوسه شیاطین است که در قلبت می‏افتد. یعنی: بگو خدایا از وسوسه‏های شیطان به تو پناه می‏برم و به تو پناه می‏برم از اینکه کنار کن حاضر شوند و اغوایم کنند.

جملاتی از کاربرد کلمه همز

در چشم جهان غبار خیلش همزانوی توتیای احسان
سخن رفتشان یک به یک همزبان که از ماست بر ما بد آسمان
که این نامه کارام جان من است چو تنها شوم، همزبان من است
پیغام خویش جز به خیالش نمی دهم غیری بدین وسیله به او همزبان مباد
چون نیابد همزبانی، نامه سربسته ای است همنفس چون یافت، در هر ناله اش طومارهاست
لشگر شکنی بود که تنها و همزن جیش سلم و نور است
همیشه تیغ تو بی نصرت و ظفر نبود که هست تیغ تو با نصرت و ظفر همزاد
به وجود تو خلق از آن شادست عمر با دانش تو همزادست
خواند همزاد را به خدمت خویش که چه می‌گفت با تو آن درویش؟
از ۱ آوریل ۱۹۳۳م. تا ۱۰ نوامبر ۱۹۳۵م. در اتریش به عنوان نماینده تام‌الاختیار اتحاد جماهیر شوروی خدمت کرد و همزمان به عنوان نماینده تام‌الاختیار اتحاد جماهیر شوروی در مجارستان به رسمیت شناخته شد مأمور بود.
برقرار می‌کند. این نشانه همزمانی با واسطهٔ متقابل قواعد نحوی، عملی و معنایی را معین می‌کند
دل بری و دین بری و جان بری از تو ای برهمزن سامان چه حظ