معنی کلمه همجفت در لغت نامه دهخدا
مرا گفت جز دخت خاقان مخواه
نزیبد پرستار هم جفت شاه.فردوسی.به جای آور سپاس و شکر یزدان
که چون موبد نه ای هم جفت نادان.فخرالدین اسعد.چو هم جفت آن بت شدی در نهفت
از آن پس برومند گشتی ز جفت.اسدی.دل سرد کن ز دهر که همدست فتنه گشت
اندیشه کن ز فیل که هم جفت خواب شد.خاقانی.