همایون فال
معنی کلمه همایون فال در فرهنگ فارسی
معنی کلمه همایون فال در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه همایون فال
گفت با صد حسرت و خون جگر کای همایون فال و فرّخ رخ پسر
ای دریغا مرغ زرین بال من ای همای من همایون فال من
شاه چون دایه گرفت ابسال را تا سلامان همایون فال را
خوشا بخت همایون فال مرغی کز شگونبختی کند تا سر برون از بیضه در چنگال باز افتد
چو موج غبغب سیمین بتان همایونفر چو سیم ساعد گل عارضان همایون فال
شاه عباس جوان بخت که شد چرخ کهن نوجوان از اثر بخت همایون فالش
کهن اوراق ما جانا همایون فال می باشد نگه دار این دل سی پاره را، گاهی به کار آید
سزاوار خدنگ عشق صائب نیست هر صیدی کجا تا بال آن مرغ همایون فال بگشاید
تذرو و تیهو و دراج و کبک از پشتی عدلت همایون فال و فارغ بال و طغرل صید و شاهین بر
برای صید چو من بلبل همایون فال حدیث دانه میندیش دام نفرستاد