هماون

معنی کلمه هماون در لغت نامه دهخدا

هماون. [ هََ وَ ] ( اِخ ) کوهی در ایران. ( برهان ). کوهی است مشهور از جبال خراسان که در آنجا میان طوس سردار ایران و پسران سپهدار توران جنگ عظیمی واقع شدو شکست به سپاه طوس افتاد. ( انجمن آرا ) :
دو روز این یکی رنج بر تن نهیم
دو دیده به کوه هماون نهیم.فردوسی.علف تنگ بوداندر آن رزمگاه
از آن بر هماون کشیدم سپاه.فردوسی.بیچاره عدو بر تو کند سود به چاره
گر کوه هماون بتوان سود به هاون.قطران.شکرلب نوش از بوم هماون
سمن رنگ و سمن بوی و سمن تن.فخرالدین اسعد.

معنی کلمه هماون در فرهنگ فارسی

نام کوهی بوده است در خراسان که در آنجا میان طوس سردار ایران و پیران سپهدار توران جنگ عظیمی واقع شد و طوس شکست خورد . در شاهنامه آمده است : دو روز این یکی رنج بر تن نهیم دو دیده بکوه هماون نهیم علف تنگ بود اندر آن رزمگاه ازین بر هماون کشیدم سپاه

معنی کلمه هماون در ویکی واژه

نام کوهی مرتفع در شاهنامه که ایرانیان به فرماندهی توس پس از شکست در ساحل رودشهد در دامنه آن موضع گرفتند. از حاشیه رودشهد تا دامنه هماون سه روز فاصله بود. نظاره به کوه هماون شدند ..... نه بر آرزو پیش دشمن شدند

جملاتی از کاربرد کلمه هماون

هرانکس کزیشان بجان رسته‌اند بکوه هماون همه خسته‌اند
به کوه هماون ز جوشن تنم بخست و همان بود پیراهنم
علف تنگ بود اندران رزمگاه ازان بر هماون کشیدم سپاه
بکوه هماون که دادش نوید بدین بودن اکنون چه دارد امید
ز کوه هماون برآمد خروش زمین آمد از بانگ اسپان بجوش
نظاره بکوه هماون شدند نه بر آرزو پیش دشمن شدند
برفت او و گودرز با او برفت براه هماون خرامید تفت
که ایرانیان با درفش و سپاه گرفتند کوه هماون پناه
دو روز این یکی رنج بر تن نهید دو دیده بکوه هماون نهید
که ایشان بکوه هماون درند همه بسته بر پیش راه گزند