هماس

معنی کلمه هماس در لغت نامه دهخدا

هماس. [هَُ ] ( اِ ) همتا و انباز و شریک و رفیق. ( برهان ).
هماس. [ هََ م ْ ما ] ( ع اِ ) شیر بیشه سخت شکننده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه هماس در فرهنگ معین

(هَ ) [ ع . ] (اِ. ) شیر درنده .

معنی کلمه هماس در فرهنگ فارسی

(اسم )شیردرنده.
همتا و انباز و شریک و رفیق

معنی کلمه هماس در ویکی واژه

شیر درنده.

جملاتی از کاربرد کلمه هماس

حشمت از سلطان و، راحت از فقیر بینواست چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هماست
هماست از همهٔ مرغان که هر گدا که فتاد به زیر سایهٔ او پادشاه دوران است
مسند آرا بسعادت شده سلطان بهار چتر گلبن بسرش سایه فگن همچو هماست
حشمت و کوکبه از شاه و، فراغت ز گداست چتر طاووس دهد جلوه و، شاهی ز هماست
بشد کشته طهماسب اندر نبرد بدست فرامرز با دار و برد
سایه هماست فتنه شاهان و این هما جویای شاه تا که همایی بدیده‌ای
سبک شاعران آذربایجانی در ادامه قرن ۱۶اُم به سمت عاشیق‌ها رفت و قرن شانزدهم پس از تثبیت سیطره سلسله صفوی بر ایران قویاً توسعه یافت؛ و شاه اسماعیل یکم با تخلص خطایی و بعد با پیدایش "سبک قوشما فرزند شاه اسماعیل، شاه تهماسب و بعدتر شاه عباس دوم نیز در گسترش ادبیات آذربایجانی کوشید.قوسی تبریزی از شاعران مشهور آذری‌زبان دو نسخه از دیوان ترکی آذربایجانی از وی به جا مانده است و صائب تبریزی شاعر تبریزی‌تبار اهل اصفهان نیز از معروف‌ترین شاعران عصر کلاسیک می‌باشند که هفده غزل به زبان ترکی آذربایجانی سروده است.
حقایق‌خوان دقایق‌دان معارک‌جو بلارک‌زن فلک‌پایه گرنمایه هماسایه همایون‌فر
آن را که پادشاهی درویشی آرزوست بر فرق او کلاه نمد سایه هماست
شاه اسماعیل دوم، دومین پسر شاه تهماسب یکم
جاودان منشور دولت بسته بر پر هماست جوید آن کو فر ملک از سایه بال مگس
- جنرال میر طهماس رووف، استاد دانشگاه نظامی کابل
غبار وادی الفت سوار ناز که دارد مقیم سایهٔ بال هماست بخت سیاهم