هماره

معنی کلمه هماره در لغت نامه دهخدا

هماره. [ هََ رَ / رِ ] ( اِ ) همار که اندازه و شمار و حساب باشد. ( برهان ). رجوع به همار شود.
هماره. [ هََ رَ / رِ ] ( ق ) مخفف همواره ، یعنی همیشه و دائم. ( برهان ). پیوسته. هموار. همواره. دائماً. ( یادداشت مؤلف ) :
فضل او خوان گر همه توحیدخواهی گفت تو
زآنکه فضل او هماره قدرت یزدان بود.مجلدی گرگانی.وین خیمه کبود نبینند و این دو مرغ
کایشان هماره از پس دیگر همی پرند.ناصرخسرو.رجوع به همواره و همار شود.

معنی کلمه هماره در فرهنگ معین

(هَ ر ) (ق . ) = همواره : همیشه ، دایم .

معنی کلمه هماره در فرهنگ عمید

= همواره

معنی کلمه هماره در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- شماره حساب . ۲- آمار.
مخفف همواره یعنی همیشه و دائم پیوسته هموار

معنی کلمه هماره در ویکی واژه

همواره: همیشه، دایم.

جملاتی از کاربرد کلمه هماره

تقدمست تا همی بر انتها نخست را هماره باد مدح او شعار من دثار من
برای بخشش تو است اینکه مهر روز افروز بروزگار کشد در هماره رنج و محن
همیشه یار تو یار نشاط در هر وقت هماره خصم تو یار کلال در هرحال
هماره مستعد اشتعال است بنور قدس کان جمع کمال است
هماره تیر دلم را به تیر غمزه مزن چرا که پرورش او به آب و دانۀ تست
همیشه تا نشود جهل با خرد همسر هماره تا نبود زهر چون شکر شیرین
همیشه تا که بود سبزه خیز فضل بهار هماره تا که بود برگ ریز وقت خزان
همیشه تا که دمد خاک ورد نیسان هماره تا که وزد باد سرد در بهمن
گردون هماره داشت به تعظیم او رکوع شد تا کند زهیبت تکبیر او سجود
جناب معتمدالدوله‌ کز سحاب‌ کفش بود هماره در آزار ابر در آذار