هم زلف
معنی کلمه هم زلف در فرهنگ معین
معنی کلمه هم زلف در فرهنگ عمید
معنی کلمه هم زلف در فرهنگ فارسی
معنی کلمه هم زلف در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه هم زلف
بنفشه از رساییها بدان حد که هم زلف است و هم خال و هم قد
هم بخت نامساعد هم زلف یار باعث این تیرهروزی ما دارد هزار باعث
گرفت خواهم زلفین عنبرینت را ز مشک نقش کنم برک یا سمینت را
گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا به بوسه نقش کنم برگ یاسمین ترا
دل صد چاکم آراید حواس آشفتگیها را که هم زلف پریشان خود و هم شانه خویشم
مزن ای شانه به هم زلف دلاویزش را که درین سلسله بسیار عزیزان هستند
بایسته آفرید و بدیع آفریدگار هم زلف و عارض تو به هم ابر و آفتاب
هم لعل تو جامی است، لبالب همه گوهر هم زلف تو دامی است، سراسر همه سودا
هم خاک در پیر مغان سرمهٔ چشمم هم زلف کج مغبچگان حلقهٔ گوشم
هم زلف تو از برونِ دل در تاب است هم خطِّ تو از چشمهٔ دل سیراب است