هلیل

معنی کلمه هلیل در لغت نامه دهخدا

هلیل. [ هَُ ل َ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر هل است. ( منتهی الارب ). رجوع به هل شود.
هلیل. [ هَِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش اردکان شهرستان یزد که 69 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی زنان کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

معنی کلمه هلیل در فرهنگ معین

(هَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - هلال (ماه ). ۲ - نامی برای مردان .

معنی کلمه هلیل در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- هلال ۲- نامی بودمردان را: (( مران هردوسالاررابودنام یکی راهلیل ویکی راهمام . ) ) (ورقوگلشاعیوقی ۵ )
مصغر هل است

معنی کلمه هلیل در فرهنگ اسم ها

اسم: هلیل (پسر) (فارسی) (کهکشانی) (تلفظ: halil) (فارسی: هلیل) (انگلیسی: halil)
معنی: هلال ماه

معنی کلمه هلیل در ویکی واژه

هلال (ماه)
نامی برای مردان.

جملاتی از کاربرد کلمه هلیل

حکایت کنند که پیری جایی میگذشت. کسی بانگ نماز میگفت. آن پیر جواب وی میداد که و الطعنة و اللعنة، پاره‌ای فراتر شد. سگی بانگ میکرد، و جواب وی تسبیح و تهلیل میگفت پیر را گفتند: این چیست؟ جواب مؤذن را چنان و جواب سگ چنین؟! پیر گفت: آن مؤذّن مبتدع است، اعتقاد وی پاک نیست، و دین وی راست نیست، بانگ نماز و دیگر بانگها را بنزدیک وی فرق نیست، ازین جهت او را جواب چنان دادم، و از سگ نه بانگ سگ شنیدم که تسبیح شنیدم. بحکم این آیت که رب العزة گفت: وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ.
به صبر تلخ رهی زین سواد از آنکه نکوست هلیله سیه از بهر آفت سودا
به وقت صبح ذاکر شو که بی قیل بود ذرات در تسبیح و تهلیل
نور این تسبیح و این تهلیل را می‌فروشی بهر قال و قیل را
نشنیده کسی لا ز زبانت مگر آن دم کاری پی تهلیل دو لب یک بدگر بر
و فقرا رسول (ص) را گفتند، «توانگران ثواب آخرت همه بردند، هر عبادتی که ما می کنیم ایشان نیز می کنند و ایشان صدقه می دهند و ما نمی توانیم.» گفت، «شما را به سبب درویشی، هر تسبیحی و تهلیلی و تکبیری صدقه است و هر امر به معروفی و نهی از منکری صدقه است و اگر یکی از شما لقمه ای در دهان اهل خویش نهد صدقه است.» و بدان که فضیلت تسبیح و تحمید در حق درویشان، زیادت بدان است که دل درویش به ظلمت دنیا تاریک نباشد و صافی تر بود. یک کلمه که وی بگوید همچون تخمی باشد که در زمین پاک افکنند، اثر بسیار کند و ثمره بسیار دهد و ذکر در دلی که به شهوت دنیا آگنده بود، همچون تخمی باشد که در شورستان اثر کمتر کند.
حمد و ثنای بی عدد ذوالجلالی را که آثار قدرت او در عالم آفاق و انفس چون آفتاب جهانتاب بر چشم اهل بصیرت تابان است کقوله تعالی: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبیّن لهم انّه الحق»؛ و اظهار صنع او در ظاهر و باطن عالم مُلک و ملکوت روشن و عیان است کقوله تعالی: «و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون»؛ بلکه از اوج گنبد خضرای افلاک تا حضیض مرکز غَبْرای خاک جمله دلایل هستی اوست کقوله تعالی: «انّ فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب»؛ و هیچ ذره از ذرات عالم از فیض جود و کرم او خالی نیست کقوله تعالی: «فاینما تولوا فثم وجه الله»؛ و ذرات و قطرات جبال و بحار جمله در تسبیح و تهلیل حضرت اویند کقوله تعالی: «و ان من شیء الا یسبّح بحمده».
خلعتی تهلیل‌گو از حیرتش مهر منیر پیکری تسبیح‌خوان از عزتش چرخ برین