هلک

معنی کلمه هلک در لغت نامه دهخدا

هلک. [ هََ ل َ ] ( ع اِ ) میان هر دو طبقه زمین تا زمین هفتم. || مردار هر چیزی هالک. || مابین سر کوه و اسفل آن. || همواری میان هر دو چیز. || هرچه فروافتد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هلک. [هَُ ] ( ع مص ) مردن و نیست شدن. ( از منتهی الارب ). و جز درمورد مردن بد به کار نرود و ازاین روی برای انبیاء عظام استعمال نکنند. ( اقرب الموارد ) :
این زمان هستید خود مملوک ملک
مالک ملک آنکه او بِجْهَد ز هلک.مولوی.|| ( اِمص ) نیستی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هلک. [ هَُ ل ْ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ هالک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هالک شود.
هلک. [ هَِ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ هلکة. ( از منتهی الارب ). رجوع به هِلْکة شود.
هلک. [ هََ ل َ ]( ع اِ ) ج ِ هلکة. ( منتهی الارب ). رجوع به هلکة شود.
هلک. [ هَُ ل ُ ] ( ع ق ) افعل ذلک اما هلکت هلک ؛ یعنی انجام میدهم آن را به هر طور و به هر حال که باشد. ( منتهی الارب ).
هلک. [ هََ ] ( ع مص ) میرانیدن و هلاک گردانیدن کسی راو نیست گردانیدن. لازم است و متعدی. ( منتهی الارب ).
هلک. [ هََ ل َ ] ( اِ ) جَستن گلو. فواق. ( برهان ).
هلک. [ هَُ ] ( اِ ) چرمی که مانند کفه ترازو سازند و از سر چوب منجنیق آویزند و پر از سنگ کرده به جانب دشمن اندازند. ( برهان ).
هلک. [ هََ ] ( اِ ) قرون السنبل. ( فهرست مخزن الادویه ).
هلک. [ هَِ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کازرون دارای 184 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ).

معنی کلمه هلک در فرهنگ عمید

آلتی در منجنیق مانند کفۀ ترازو که در آن سنگ را قرار می داده و به طرف دشمن پرتاب می کرده اند.

معنی کلمه هلک در فرهنگ فارسی

(اسم ) چرمی که آنرامانندکف. ترازو می ساختند وازسرچوب منجنیق می آویختند وسپس آنرا پرازسنگ کرده بجانب دشمن می انداختند : (( چون هلکی شدم بفن بست. منجنیق تن سنگ اراد. اجل نشکند اربردهلک . ) ) (عمیدلوبکی )
قرون السنبل

معنی کلمه هلک در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَلَکَ: ازدنیا رفت - مُرد
معنی یَحْیَیٰ: زندگی می کند ( عبارت "لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَیٰ مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ" یعنی : تا هر که هلاک میشود از روی دلیلی روشن هلاک شود، وهر که زندگی میکند ازروی برهانی آشکار زندگی کند)
ریشه کلمه:
هلک (۶۸ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه هلک

فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بعد مضیّ الایام الثلاثة، و الصاعقة کلّ عذاب مهلک و قیل هی الموت و قرأ الکسائی الصّعقة و هی الصوت الذی یکون من الصاعقة، وَ هُمْ یَنْظُرُونَ، ای یرون ذلک عیانا.
ظاهر الموت موصل العشاق و علی العکس مهلک الفساق
پس درست کردیم که هلاک عاصیان بمرگ جسدی نیست، بل بهلاک ضلالت است، چنانک رسول (را) گفت صلی‌الله علیه: بگوی خلق را که چه بینید اگر خدای مرا و آنکس را که با من است هلاک کند، یا بر ما رحمت کند بغیرهلاک کردن، پس کیست آنکه مر کافران را از عذاب دردناک برهاند؟ بدین آیت: قوله «قل ارایتم ان اهلکنی الله و من معی او رحمنا فمن یجیر الکافرین من عذاب الیم.».
عن عائشة: انّ رسول اللَّه (ص)، قال: «لیس احد یحاسب یوم القیامة الا هلک».
قوله: أَوْلی‌ لَکَ فَأَوْلی‌ هی کلمة تهدید و وعید یقال للمشرف علی الهلکة، روی انّ رسول اللَّه (ص) لقی ابا جهل فاخذ ببعض جسده و قال له: أَوْلی‌ لَکَ فَأَوْلی‌ فنزل به القرآن‌
استهلک (خمین)، روستایی از توابع بخش کمره شهرستان خمین در استان مرکزی ایران است.
«قالُوا یا وَیْلَنا» آن گه که اعتراف ایشان سود نداشت بگناه خویش معترف شدند و گفتند: «یا وَیْلَنا» ای هلکنا و وقعنا فی اشد البلاء. «إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ» اقرّوا علی انفسهم بظلمهم بالاشراک باللّه و قتل نبیّه. چون بأس و بطش حق بدیدند گفتند ای ویل بر ما گناه ما را بود. «فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ» یعنی فما زالت دعویهم بالویل.
قال ابن عباس لمّا نزلت هذه الآیة، قالت الملائکة هلک اهل الارض.
معذبان الیم عذاب دوزخ بعد مسافران بعید دیار مهلک لا