معنی کلمه هفت اختر در لغت نامه دهخدا
تا براین هفت فلک سیر کند هفت اختر
همچنین هفت پدیدار کند هفت اورنگ.فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 206 ).نهاد عالم و ترکیب چرخ و هفت اختر
شد آفریده به ترتیب از این چهار گهر.ناصرخسرو.وین هفت گوهران گدازان را
سقراط بازبست به هفت اختر.ناصرخسرو.روزی دهان پنج حواس و چهارطبع
خوالیگران نه فلک و هفت اخترند.ناصرخسرو.ای دشمن تو بمانده اندر ششدر
زیر قدمت باد سر هفت اختر.مسعودسعد.خرد فراوان داری همی چرا نالی
از این دوازده برج نگون و هفت اختر؟مسعودسعد.یک دو شد از سه حرفش چاراصل و پنج شعبه
شش روز و هفت اختر، نه قصر و هشت منظر.خاقانی.به پرگار هفت آسمان بلند
به فهرست هفت اخترارجمند.نظامی.برکشیده بر این صفت یکسر
هفت گنبد به طبع هفت اختر.نظامی.بود هفت اختر و دوازده برج
پیش او سرگشاده درج به درج.نظامی.خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی.حافظ.