هشیاری

هشیاری

معنی کلمه هشیاری در لغت نامه دهخدا

هشیاری. [ هَُ ش ْ ] ( حامص مرکب ) ( از: هشیار +-ی ( پسوند حاصل مصدر، اسم معنی ) هوشیاری. هشیواری. ( حاشیه برهان چ معین ). زیرکی و عاقلی و خردمندی. ( ناظم الاطباء ). هوشمندی. بخردی. بیداردلی :
چو فردا به هشیاری این بشنوی
به پیروزی دادگر بگروی.فردوسی.در بیداری و هشیاری چنو نیست ، بدین آسانی او را بر نتوان انداخت. ( تاریخ بیهقی ).
زآنکه هر جای به جز در صف حرب
بددلی بیش بُوَد هشیاری است.سنائی.مبادا به هشیاری و بیهشی
کسی را ز فرمان او فرمشی.نظامی.مشورت ادراک و هشیاری دهد
عقلها را عقلها یاری دهد.مولوی. || ضد مستی. به هوش بودن. از مستی درآمدن :
عیشیم بُوَدبا تو در غربت و در حضرت
حالیم بُوَد با تو در مستی و هشیاری.منوچهری.مستند مخالفان ز هشیاری تو
بخت همه خفته شد ز بیداری تو.منوچهری.هر روز به هشیاری ، نونو دلم آزاری
مست آئی و عذرآری آزار چنین خوشتر.خاقانی.لیک آن داده را به هشیاری
واستاند که نیک بدگهر است.خاقانی.مست نادم شود به هشیاری
تو ز مستان طمع چه میداری ؟اوحدی.|| ( اصطلاح صوفیانه ) صحو. ضد سکر. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هوشیاری و صحو شود.

معنی کلمه هشیاری در فرهنگ فارسی

۱- خردمندی بجابودن عقل : ( چوفردا بهشیاری این بشنوی به پیروزی دادگر بگروی )(شا. بخ .۲ )۱۶۳٠ : ۶- حزم ۳- زرنگی

معنی کلمه هشیاری در دانشنامه عمومی

هشیاری (اعتیاد). هشیاری حالتی بدون هر سطح قابل اندازه گیری یا اثرات قابل اندازه گیری از الکل یا دیگر مواد دارویی است. همچنین هشیاری را به عنوان حالت طبیعی موجودات انسانی هنگام تولد در نظر می گیرند. سازمان های مخالف مصرف الکل، هشیاری را به عنوان یک هنجار اجتماعی، مورد تشویق قرار داده اند. در وضعیت های درمانی، هشیاری به حالتی گفته می شود که شخص به استقلال از مصرف الکل دست یابد. لذا پرهیز پایدار پیش نیازی برای هشیاری است.

جملاتی از کاربرد کلمه هشیاری

دیوانه ببودیم نزاری و محال است امید به هشیاری آن می که چشیدیم
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
گر بدین شیوه کند، چشم تو مردم را مست نتوان گفت، که در دور تو، هشیاری هست
چون شرر در سنگ ابنای زمان در غفلتند مفت هشیاری کز این خواب گران بیدار شد
ما را چو خدا برای این آوردست خصم خردیم و دشمن هشیاری
مستی عشق تو را هشیاری از دنبال هست بر نمی‌خیزد ز خواب آن سر که بالینش تویی
شده است بر تو ز هشیاری این گریوه بلند به کبک مست، سر کوهسار نزدیک است
مکن از می پرستی مَنعم ای زاهد که درعالم فکنده نرگس مست نگارم طرز هشیاری
بر اساس منابع موجود از روابط یحیی با فرزندانش، فضل بر جعفر نزد یحیی ترجیح داشت و در برابر این علاقه یحیی به فضل، هارون خودش را به جعفر بیشتر نزدیک می‌کرد؛ و حتی جهشیاری نقل قولی از هارون آورده‌است که به یحیی می‌گوید: «جعفر از آن من و فضل از آن توست».
هست هشیاری محال آشفتگان عشق را هم مگر زنجیر زلف یار گردد سلسله
(جنون از نشئه هشیاری من ننگ می‌گیرد ز نور توبه‌ام آیینه دل زنگ می‌گیرد)
به مستی خارجی‌ها کرده‌ام چندان که از خجلت نمی‌یارم که عذری خواهم امروزت به هشیاری