هشتگانه

معنی کلمه هشتگانه در لغت نامه دهخدا

هشتگانه. [ هََ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) هشتگان. هشتم. منسوب به هشت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به هشتگان شود.

معنی کلمه هشتگانه در فرهنگ عمید

دارای هشت جزء یا هشت عدد.

معنی کلمه هشتگانه در فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به هشت

جملاتی از کاربرد کلمه هشتگانه

خوشیهای بهشت هشتگانه همان عیش و حیات جاودانه
زند بر هفت جدول مسطری یک خط خوش قامت که سر بروی نهد آن هشتگانه از بن دندان
بودا چند دستورالعمل اساسی برای رفتار قابل‌قبول ارائه کرد که بخشی از راه اصیل هشتگانه است. تصور اولیه، عدم آسیب یا عدم خشونت به همه موجودات زنده، از پست‌ترین حشره گرفته تا انسان است. این دستورها نگرش غیرخشونت‌آمیز را نسبت به هر موجود زنده تعریف می‌کند. عمل بودایی در این مورد به افراط‌گرایی جینیسم گسترش نمی‌یابد، اما از هر دو دیدگاه بودایی و جین، خشونت‌پرهیزی نشان‌دهنده درگیری صمیمانه و رابطه با همه موجودات زنده است.
احترام به بزرگ‌تر، تی (به ژاپنی: 孝悌 こうてい) یکی از فضیلت‌های هشتگانه در کنفسیوس‌گرایی و به معنای احترام و اطاعت از برادر و اشخاص بزرگ‌سال‌تر است.
ارتفاع متوسط این منطقه از سطح دریا حدود ۱۱۹۰ متر می‌باشد.[نیازمند منبع] آبشارهای مذکور پس از نمایش رقص زیبای خود در آبشارهای هشتگانه، به مصرف باغات و آب شرب اهالی در پایین دست می‌رسد.
ای دوست چون ذات او یکیست، این هشت صفت با تعدد چیست؟ باش تا این یک صفت را بینی اتصال یافته باشی بدین صفات هشتگانه، و این یک صفت چنان با خاصیت و کمال است که هشت خاصیت درو درج شده است. پس هر نشان که آمد و هر ادراک که یافتند، و هر صفت که گفتند بر صفات آمد؛ از ذات کی توان خود چیزی گفتن، و یا وصف کردن؟ «الصَّمَد» تمامی بیان بی چونی ذات نکرده است؟!