هشته

معنی کلمه هشته در لغت نامه دهخدا

هشته. [ هَِ / هََ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) گذاشته. ( برهان ). نهاده. هلیده. || رهاکرده. ( برهان ). رهاشده. || فروگذاشته. ( برهان ). || آویخته. ( برهان ).

معنی کلمه هشته در فرهنگ معین

(هِ تِ ) (ص مف . ) گذاشته ، رها کرده .

معنی کلمه هشته در فرهنگ عمید

۱. فروگذاشته.
۲. گذاشته شده.
۳. (اسم مصدر ) طلاق.

معنی کلمه هشته در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- گذاشته رهاکرده . ۲- ترک کرده .

معنی کلمه هشته در ویکی واژه

گذاشته، رها کرده.

جملاتی از کاربرد کلمه هشته

به پیش اندرون سام گیهان گشای فرو هشته از تاج پر همای
آنکه تیغ از وی ستد برّندگی هشته زیر تیغ، سر در بندگی
دیدم سرای تیره و تنگی به سان گور تختی شکسته در بن آن هشته چون لحد
خامه فروهشته بود، آیت تنزیل را باز دمیدن گرفت، صور سرافیل را
آفرین بر همت صاحبدلان زانکه جان و دل بجانان هشته اند
ای رفته و در دام بلا هشته مرا آتش زده در کشته و نا کشته مرا
خروس سحر خوان فرو هشته بال تبیره زن افکنده از کف دوال
فدای آن قد و زلفش که گویی فرو هشته است از شمشاد شمشار
بسته بر مژه چنگل شهباز هشته در طره پنجهٔ شاهین
فروهشته از پیل دیبای چین نهاده برو تخت و مهدی زرین