هستن

معنی کلمه هستن در لغت نامه دهخدا

هستن. [ هََ ت َ ] ( مص ) وجود داشتن و زیستن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه هستن در فرهنگ معین

(هَ تَ ) (مص ل . ) ۱ - وجود داشتن ، موجود بودن . ۲ - وقوع داشتن ، حاصل بودن .

معنی کلمه هستن در فرهنگ عمید

بودن، وجود داشتن.

معنی کلمه هستن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) (هستم هستی هست هستیم هستید هستند . زمانهای ماضی ومستقبل وامرو اسم مفعول آن از ((بودن ) ) و((باشیدن ) ) آید ) . ۱- وجودداشتن موجودبودن : ((خداهست . ) ) : ((روی توکس ندیدوهزارت رقیب هست درغنچهای هنوز وصدت عندلیب هست . ) ) (حافظ ) ۲- وقوع داشتن حاصل بودن : ((بند. پیرخراباتم که لطفش دایم است ورنه لطف شیخ زاهدگاه هست وگاه نیست . ) ) (حافظ ) توضیح بین ((هستن ) )و((استن ) ) دراصل فرقی است و آن اینکه ((هستن ) ) دال بروجود داشتن وقوع داشتن وحاصل بودن است و ((استن ) ) دال بررابط. مسندالیه ومسند مثلا درشعر فوق ازحافظ نمیتوان گفت:((ورنه لطف شیخ وزاهدگاه است وگاهنیست . ) ) اما در جمل. : ((هواروشن است ) ) فصیح نیست که بگوییم ((هواروشن هست . ) )

معنی کلمه هستن در ویکی واژه

وجود داشتن، موجود بودن.
وقوع داشتن، حاصل بودن.

جملاتی از کاربرد کلمه هستن

خمار عشق و رنگ عشق او هستند می‌ گویی یکی در چشم او ساحر یکی بر روی من زرگر
گر ز شام اند و روم در ظاهر همه هستند سر آن طاهر
کنون ایشان بهر جائی که هستند ز بهر بندگی کردن نشستند
شاها عصر جز تو هستند ظلم پیشه اینجا سپید دستند، آنجا سیاه دفتر
چنانت عاشقان در نیست هستند هنوزت عاشق عهد الستند
بندگان یکجا اسیر این خواجگان در گرو هستند در سیصد دکان
خطی داد گردون به‌ اقبال او که هستند سیارگان در ضَمان
ز ترک و دیلم اندر لشکرت هستند مردانی خروشان همچو پیل مست و جوشان همچو شیر نر
پیران این زمان را، چون معتقد نباشیم؟ هستند گرچه ناپاک، دارند پاک مالی!
امامان قطب را همچون دو دستند که در جنبین او پیوسته هستند