هزلی

معنی کلمه هزلی در لغت نامه دهخدا

هزلی. [ هََ ل َ ] ( ع اِ ) مارها. واحد ندارد. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه هزلی در فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به هزل

جملاتی از کاربرد کلمه هزلی

شیخ الاسلام گفت کی: محمد بوالعباس بوده از غزوان مالین از ملامت بوی داشت، وقتی سخن می‌گفتند وی گفت جای پلید کنید تا فرشته بشود، که برزگری می‌باید کرد. یعنی هزلی گوئید تا دمی زنیم. وقتی از سر سخن می‌گفتند، اهل وی «گفت» چند از بن سرگوئی سی سالست تا ازین سر می‌گوئید، هنوز بنه دید سر از سرباز نشناخت.
اصل جدی نه معدن هزلی کان حمدی نه مرد حمدانی
حاش لله که مرا نیست بدین ره مذهب جز که هزلی است که رفته است میان شعرا
باری ار هزلی فتد گاهی بنادر در سخن حکمتی دارد که داند نکته یاب دوربین
غواص بحر علمی و نقاد عین فضل معیار جد و هزلی و میزان نظم و نثر
جد و هزلی به یکدگر یارست گرنه نیک است باب بازار است
لیک هزلی نه که از دود دروغ برد از چهره جد تو فروغ