هزال. [ هَُ ] ( ع مص ) لاغر گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) لاغری. ( منتهی الارب ). نزاری. نحول. نحیفی. نحافت. ( یادداشت به خط مؤلف ). قلت گوشت و پیه. نقیض سمن. ( از اقرب الموارد ). هزال. [ هََ زْ زا ] ( ع ص ) بسیارهزل. ( اقرب الموارد ). بسیار بیهوده گوی. || مسخره.بازیگر. دلقک که موجب هزل و بیهودگی باشد : بفرمود تا همه مطربان و مسخرگان و هزالان و سگان شکاری و بوزنه و از این جنسها که تماشای خلافت باشد ازسرای خلافت بیرون کردند. ( مجمل التواریخ و القصص ).