معنی کلمه هزارپا در لغت نامه دهخدا
- هزارپادوزی ؛ نوعی دوختن. ( یادداشت به خط مؤلف ). نوعی طراز و زینت حاشیه جامه و جز آن. رجوع به هزارپای و هزارپایه شود.
هِزارْپا (millipede)
هریک از گروه بندپایان، با بدنی بندبند. هر بند معمولاً دارای دو جفت پا است و یک جفت شاخک گرز مانند نیز روی سر این جانوران مشخص است. اغلب هزارپایان بیش از۲.۵ سانتی متر طول ندارند. تعداد کمی از آن ها، در نواحی گرمسیری، به طول ۳۰ سانتی متر می رسند. این جانوران در ردۀ دوصدپایانقرار دارند. هزارپایان در نواحی مرطوب و تاریک زندگی، و اغلب از گیاهان ریشه دار تغذیه می کنند. برخی گونه ها با تغذیه از ریشۀ ترد محصولات موجب خسارت می شوند. بعضی گونه ها هنگام دفاع ماده ای سمی ترشح می کنند. راسته های متمایزی از هزارپا غدد ابریشم ساز دارند.