هزارها
جملاتی از کاربرد کلمه هزارها
در این منطقه آثار باستانی گوناگونی وجود دارد، آثار برجسته أخدود ، نقوش و سنگ نبشتههای مختلف از دوران باستان، قلعهها، وکاخهای شاهان پیشین یمن، هزارها مواقع تاریخی وشگفت انگیز، واحات سر سبز و زیبا واماکن گردشگری مختلف که نظر گردشگران از سایر نقاط دنیا جلب میکند و به سوی خود میکشاند. از نقاط باستانی آن نقشهای برجسته أخدود است که در منطقهٔ آن استخوانهای مردگان نیز دیده میشود. در موزه منطقه سر برنزی شیری نیز به نمایش گذاشته شدهاست.
هزارها گله از گوسفند نادان را برای تفرقه یک گرگ ناتوان به کفاست
گر مدح او نمایم با صد هزار شعر نا گفته ام هنوز یکی از هزارها
از یک خروش یا رب شب زندهدارها حاجت روا شدند هزاران هزارها
به چنگ بسته چنگها بنای هشته رنگها چکاوها کلنگها تذروها هزارها
در روی این زمین که تویی صد هزارها پیش از تو بوده اند به شهر و دیارها
الربی نامی است سپاه را که از هزار کم نباشد. ابن مسعود گفت: رِبِّیُّونَ هزارها باشند. از ربا گرفتهاند: یقال: «ربا الشّیء اذا زاد و کثر».
ای در دلم زکاوش عشق تو خارها دستان سرای گلشن حسنت هزارها
با داشتن هزارها بوقلمون از دادن یک بوقلمون ناز کنی
گر ره برند بر سر کویت بهار و دی پهلو تهی کنند ز گلشن هزارها
هزارها دل خونین چو گل بخاک افتاد هنوز من غم یک مشت خار و خس دارم