معنی کلمه هزارآوا در لغت نامه دهخدا
تا هزارآوا از سرو برآرد آواز
گوید او را مزن ای باربد رودنواز.منوچهری.بر گل نظم چون هزارآوا
تا گه صبح می سرایم من.مسعودسعد.صفیر صلصل و لحن چکاوک و ساری
نفیر فاخته و نغمه هزارآوا.خاقانی.رجوع به هزارآواز و هزاردستان شود.