هرک

معنی کلمه هرک در لغت نامه دهخدا

هرک. [ هََ ] ( ضمیر مبهم مرکب ) هرکس. هرکه :
ستم دیده هرک آمدی دادخواه
بد و نیک برداشتندی به شاه.اسدی.هرکت. هرکش. هرکو. رجوع به ترکیبها شود.
هرک. [ هَِ رِ ] ( اِخ ) قریه ای است در فاصله نیم فرسنگی میان جنوب و مغرب ابرقوه. ( فارسنامه ناصری ).

معنی کلمه هرک در فرهنگ معین

(هَ رَ ) [ په . ] (ص . ) احمق ، نادان .

معنی کلمه هرک در فرهنگ عمید

= هرکه

معنی کلمه هرک در فرهنگ فارسی

(صفت ) احمق بی عقل

معنی کلمه هرک در ویکی واژه

احمق، نادان.

جملاتی از کاربرد کلمه هرک

هرکه شد غافل زدل دل مرده شد گرمی روح از دلش افسرده شد
عقل را هرکه با بدی آمیخت لاجرم عقل جست و او آویخت
ارمیتن جماعت و شهرکی در ناحیهٔ عینی ولایت سغد است که در شمال غربی تاجیکستان قرار دارد.
می حق نور و ساغرش حکمت هرکرا گشت در خورش حکمت
طاق درگاه سرای تست محراب ملوک هرکه روی آرد برین محراب روی از وی متاب
هر کجا رندیست ما را محرم است هرکجا جامیست با ما همدم است
غم روزی خورد هرکس به تقدیر چو من غم‌روزی اوفتادم چه تدبیر
این شهر دارای چند شهرک و روستا می‌باشد؛ که شهرک‌های آن عبارتند از: شهرک مدرس، شهرک هزار دشت و شهرک برق؛ و روستای این شهر عبارتند از: روستای احمدیه، روستای قائم محله، روستای مبارک‌آباد
نام این دو محل از دو کلمهٔ آرو و کدو که در زبان تامیل به معنی «شش جنگل» است ترکیب شده (آریاتیکا). جغرافیانویسان یونانی از نخستین سده‌های میلادی این ناحیه را می‌شناخته و از آن به نام «آرتاکوس» یاد کرده‌اند. ابن بطوطه در سدهٔ ۸ ق/ ۱۴ م نام آن را به صورت «هرکاتو» ضبط کرده‌است.
ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی معنی صورت تو ندانست هرکسی
هرکس که تند تار طمع پیش و پس خویش خود دشمن خویش‌ آید چون کرم بریشم
دادگاه عالی قضایی در استان ذی‌قار حکم بازداشت جمیل شمری را روز یکشنبه ۱ دسامبر به‌عنوان مسئول قتل تظاهرکنندگان معترض در شهر الناصریه صادر کرد.
هرکرا بر لب تو دست بود کی بیالاید او بشکر دست
هرکه خواهد که گرانسنگ بود میزانش به که امروز سر از سنگ ملامت نکشد