معنی کلمه هرزه گرد در لغت نامه دهخدا
خواجه غلامی خرید دیگر تازه
سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه.منجیک ترمذی.هرزه گرد بی نماز هوس باز که روزها به شب آرد در بند شهوت. ( گلستان ).
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند.حافظ.دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود.حافظ.|| آواره. ( ناظم الاطباء ). رجوع به هرزه رو و هرزه دو شود. || ( اِ مرکب ) در تداول مردم سلطان آباد اراک نام چرخ ساده پایه داری است که کلاف نخ را به گرد آن افکنند و با استفاده از گردش آن باز کنند.