هرزه گرد

معنی کلمه هرزه گرد در لغت نامه دهخدا

هرزه گرد. [ هََ زَ / زِ گ َ ] ( نف مرکب ) هرجایی. ( یادداشت به خط مؤلف ). کسی که در همه جا آمد و شد می کند و سخن چینی می نماید. ( ناظم الاطباء ) :
خواجه غلامی خرید دیگر تازه
سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه.منجیک ترمذی.هرزه گرد بی نماز هوس باز که روزها به شب آرد در بند شهوت. ( گلستان ).
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زین سفر دراز خود عزم وطن نمی کند.حافظ.دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود.حافظ.|| آواره. ( ناظم الاطباء ). رجوع به هرزه رو و هرزه دو شود. || ( اِ مرکب ) در تداول مردم سلطان آباد اراک نام چرخ ساده پایه داری است که کلاف نخ را به گرد آن افکنند و با استفاده از گردش آن باز کنند.

معنی کلمه هرزه گرد در فرهنگ معین

( ~ . گَ ) (ص فا. ) آواره ، ولگرد.

معنی کلمه هرزه گرد در فرهنگ عمید

کسی که بیهوده به همه جا می رود، آواره، ولگرد.

معنی کلمه هرزه گرد در ویکی واژه

آواره، ولگرد.

جملاتی از کاربرد کلمه هرزه گرد

ما طعنه زن مقام مردی نشویم چون باد اسیر هرزه گردی نشویم
کم نگاه و کور ذوق و هرزه گرد ملت از قال و اقولش فرد فرد
جا نگیری بر من نه به بر دلبر من هرزه گردی کنی اندر پی آزار منی
بیا که غلغله در شهر دلبران فکنیم جنون زنده دلان هرزه گرد صحرا نیست
کوش تا سیراب از بحر تماشا نگذری همچو موج هرزه گرد از روی دریا نگذری
گداز انفعالم مانعست از هرزه گردیها به این نم یک دو دم شیرازهٔ خاک پریشانم
گشت معلومم نگاهش هرزه گردی کرده است هیچکس در پیش چشمش چون تغافل کیش نیست
دلا در هرزه گردی گشتی آخر شهره در عالم ز بس کاندر سراغ ماهرویان کو به کو گشتی
ساده بود از تار و پود راه، صحرای جنون هرزه گردیهای من این صفحه را مسطر کشید
نگاه هرزه گردم شد سبک پرواز بستانی که باز از اشک نومیدی گرانبارست مژگانم