هرزبان. [ هََ ] ( اِ مرکب ) تخته ای که در جلوی جوی و نهر نهاده باشند برای کم و بیش کردن آب و نیز برای بازداشتن ازفرودآمدن سنگ و امثال آن. ( یادداشت به خط مؤلف ).
معنی کلمه هرزبان در فرهنگ معین
(هَ ) (اِمر. ) (عا. ) تخته ای که جلو جوی و نهر نهند برای کم و بیش کردن آب .
معنی کلمه هرزبان در ویکی واژه
(عا.) تختهای که جلو جوی و نهر نهند برای کم و بیش کردن آب.
جملاتی از کاربرد کلمه هرزبان
بی جا و در هر جا منم، در هر دلی دانا منم در دیده ها بینا منم، در هرزبان گویاستم