هرروز

معنی کلمه هرروز در فرهنگ عمید

همه روز.

معنی کلمه هرروز در فرهنگ فارسی

همه روز همه ئایام .

جملاتی از کاربرد کلمه هرروز

چو سایه در نشوم جز بجای آبادان نه همچو خورشید اندر جهم بهرروزن
چندازاین جنگ وجورِ هرروزه از جفاهای چرخ پیروزه
ز شوخی می کند زیروزبر هرروز شهری را کدامین سنگدل شد رهنمای خانه زینش ؟
عاشق خورد خون جگر هرروز در هجران او هرشب شراب وصل را در جام اغیارش کند
در روستای مشرب هرروز روز عیدست در شهربند مذهب سالی دو عید باشد
هرچند که با تو آشنا می‌گردم هرروز تو بیگانه‌تری چه تْوان کرد
مریض عشقم و هرروز افزون می‌شود دردم دوایش غیر عناب لب دلبر نمی‌بینم
مبحث آزادی به خوبی فهمیده نمی‌شود مگر این که برداشت اصالت وجود از مفهوم وضعیت دانسته شود. انسان مدام در وضعیت‌های گوناگون قرار می‌گیرد. پرتاب شدن به دنیا یک وضعیت بنیادین است. اما وضعیت‌های به ظاهر کم‌اهمیت‌تری هم مدام در زندگی هرروزه پدید می‌آیند.
بهرروزی که کند خطبه بنام تو فلک شاخ سد ره سزد ار پایه منبر گردد
ما به رزق تازه هرروزه عادت کرده‌ایم نان ما دل‌خستگان، انبان چه می‌داند که چیست
هرروز سحاب را مسیری دگرست هرروز نبات را دگر زینت و رنگ