هرد

معنی کلمه هرد در لغت نامه دهخدا

هرد. [ هََ ] ( اِ ) در فارسی و عربی از هریدر سنسکریت است به معنی چوب زرد. ( حاشیه برهان چ معین ). زردچوبه را گویند و به عربی عروق الصفر خوانند. ( برهان ).
هرد. [ هََ ] ( ع مص ) نیک پختن گوشت را و مهراکردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دریدن و پاره پاره کردن جامه را. || دست یافتن بر چیزی. || طعن کردن در ناموس کسی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شکافتن به جهت تباه کردن. ( منتهی الارب ). شکافتن برای افساد یا اصلاح. ( اقرب الموارد ). || خواستن چیزی را. || خوب پخته شدن گوشت. || در آشوب و فتنه درافتادن. ( منتهی الارب ). || زردکردن جامه را. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ ) هرج و فتنه : وقعوا فی الهرد. ( از اقرب الموارد ).
هرد. [ هَُ ] ( ع اِ ) زعفران.( منتهی الارب ). الکوکم الاصفر. ( اقرب الموارد ). || گل سرخ. ( منتهی الارب ). الطین الاحمر. ( اقرب الموارد ). || بیخ درختی است که بدان رنگ کنند. ( منتهی الارب ). و رنگ زرد دهد. ( از اقرب الموارد ).
هرد. [ هَِ ] ( ع اِ ) شترمرغ. ( منتهی الارب ). || ( ص ) مرد بی وقار و بی اعتبار. ( منتهی الارب ). الرجل الساقط. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه هرد در فرهنگ عمید

زردچوبه.

معنی کلمه هرد در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- زعفران . ۲- گل سرخ .
شترمرغ مرد بی وقار و بی اعتبار

جملاتی از کاربرد کلمه هرد

اریک گارستی ، شهردار لس آنجلس ، در مخالفت با کمپین (آری کالیفرنیا) اظهار داشت: "من می خواهم بخشی از آمریکا که همچنان برای همه ما می ایستد باشم، نه واگذاری برای همه دوستان ما در آن سوی کشور ."
مریدی را گفت: اگر سلامت خواهی سلامی بر دنیا کن به وداع، و اگر کرامت خواهی تکبری بر آخرت گوی به ترک. یعنی از هردو بگذر تا به حق توانی رسید.
پیش همت از ادب دور است تکرار سؤال هردو عالم را از او یک بار می‌خواهد دلم
در برنامه پنج ساله ششم توسعه بر لزوم تدوین پیوست اجتماعی در طراحی برنامه‌های کلان توسعه‌ای، ملی و بومی تأکید شده‌است. از سال ۱۳۸۶ به دنبال مصوبه شورای اسلامی شهر تهران که انجام مطالعات ارزیابی اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی را برای کلیه پروژه‌های عمرانی الزامی کرد. شهرداری تهران اجرای مطالعات ارزیابی تأثیرات اجتماعی را به دفتر مطالعات اجتماعی و فرهنگی محول کرد.در ابتدا این مطالعات با عنوان ارزیابی تأثیر اجتماعی (اتا) انجام می‌شد اما از سال ۱۳۹۱ با اضافه شدن واژه فرهنگی به مطالعات ارزیابی تأثیر اجتماعی و فرهنگی (اتاف) تغییر نام یافت.
أولف (به عربی: أولف) یک شهرک و شهرداری در الجزایر است که در ناحیه أولف واقع شده‌است.
سنان درکف هردو شد ریزه ریز چنان آن دو شیر ژیان در ستیز
پس از این جملت معلوم شد که دارو سبب شفاست چنان که نان و آب سبب سیری است و همه به تدبیر مسبب الاسباب است. و در خبر است که موسی (ع) گفت، «یا رب! بیماری از کیست و صحت از کیست؟» گفت، «هردو از من است»، گفت، «پس طبیب به چه کار می آید؟» گفت، ایشان نان و روزی من می خورند و بندگان مرا دل خوشی می دهند». پس توکل در این نیز به علم و به حال است که اعتماد بر آفریدگار دارو کند نه بر دارو که بسیار کس دارو خورد و هلاک شد.
دو ناحیه اصلی مرکز تاریخی شهر را تشکیل می‌دهد: الریان قدیم در شمال شهرداری و الریان جدید در جنوب شهرداری. در محدوده شهر، چندین ولسوالی توسط وزارت شهرداری و محیط زیست تعیین شده‌است. ولسوالی‌ها عبارتند از:
دجله های آب عذب خوشگوار می رسد هردم تورا از آن بحار
بجز مهرداد اندر آن گیرودار که داماد دارا بد آن نامدار
هردم به گلاب پاش مژگان بر جیب فشاندش گلابی
هردم از عمر است بر ما چون دم تیغ از فراق این همه زخم نهان است و مجال آه نیست
ز آنکه هردل واقف الله نیست وز بیان سرّحق آگاه نیست
نه من پروانه‌سان هردم زنم آتش به بال و پر که از سودای عشقت شمع در کاشانه می‌سوزد