هرجائی

معنی کلمه هرجائی در لغت نامه دهخدا

هرجائی. [ هََ ] ( ص نسبی ) هرجایی. رجوع به هرجایی شود.

معنی کلمه هرجائی در فرهنگ فارسی

هرجایی

جملاتی از کاربرد کلمه هرجائی

ای مکر در آموخته هرجائی را یک مکر برای من درانگیز و بیا
تو هرجائی که یابی احتیاجی یقین باید که می‌خواهد خراجی
ز عجزش کوه گشته پاره پاره به هرجائی شده بهر نظاره
من چو سرباز کشم اسب سخن را در دم فکر هرجائیم از دست عنان بستاند
بهرجائی که خواهی خیمه گستر طناب از دیگران جستن حرام است
مکان و لامکانم آشکاراست بهرجائی مرا دیدار یار است
نکنم اگر چاره دلِ هرجائی را نتوانم تن ندهم رسوائی را
در جهان هیچ به از عزلت و تنهائی نیست وین سعادت ز در مردم هرجائی نیست
در این پرگار گردانم چو پرگار طلبکارم بهرجائی رخ یار
عشق هرجائی که انجام افکند ننگ آرد جملگی نام افکند