هرب

معنی کلمه هرب در لغت نامه دهخدا

هرب. [ هََ رَ ] ( ع مص ) گریختن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر اللغة زوزنی ). فرار. ( اقرب الموارد ) :
هرکه با تو بجنگ گشت دچار
با ظفر نزد او یکی است هرب.فرخی.ز آن روز باز دیو بدیشان علم زده ست
وز دیو اهل دین بفغانند و در هرب.ناصرخسرو.می فروش اندر خرابات ایمن است امروز و من
پیش محراب اندرم با بیم و ترس و با هرب.ناصرخسرو.- بوالهرب ؛ گریزان. فراری :
خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب.مولوی.|| نیمه میخ فروشدن به زمین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شتاب کردن در راه رفتن. ( از اقرب الموارد ). || دور شدن در زمین. ( اقرب الموارد ). || پیر کلانسال گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || غرق شدن در کاری. ( اقرب الموارد ).
هرب. [ هَُ ] ( ع اِ ) پیه تنک بالای شکنبه و روده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). چادر پیه. ( یادداشت به خط مؤلف ). ثرب. رجوع به چادر پیه شود.

معنی کلمه هرب در فرهنگ معین

(هَ رَ ) [ ع . ] (اِمص . ) گریز، فرار.

معنی کلمه هرب در فرهنگ عمید

۱. فرار کردن، گریختن.
۲. کلان سال شدن، پیر شدن.

معنی کلمه هرب در فرهنگ فارسی

گریختن، فرارکردن، کلانسال شدن، پیرشدن
۱-(مصدر ) گریختن فرارکردن . ۲- (اسم ) گریز فرار : ((نتوانیم کهازماه وستاره برهیم ز آفتاب ومهمان سودنداردهربی . ) ) ( منوچهری ) یا درهرب بودن . گریزان بودن : (( ز آن روز بازدیوبدیشان علم زدهاست وزدیواهل دین بفغانند ودرهرب . ) ) (ناصرخسرو )
پیه تنک بالای شکنبه و روده چادر پیه

معنی کلمه هرب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَرْبٍ: جنگ
تکرار در قرآن: ۱(بار)
(به فتح ه - ر) گویند «هَرَبَ هَرْباً: فَرَّ». . ما دانستیم که هرگز خدا را در زمین عاجز نتوانیم نمود و نیز با فرار کردن او را عاجز نتوانیم کرد که او هر جا باشیم ما را درک می‏کند، این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است.

معنی کلمه هرب در ویکی واژه

گریز، فرار.

جملاتی از کاربرد کلمه هرب

چون تو به دوران نبودولیکن این است کای ماه نامهربانی
روی من چون کهربا گشت از غمت وز سرشکم باز گلگون می شود
التون جان هم در صفحه اینستاگرام خود نوشت که؛ درگذشت «دوست عزیز و بسیار مهربان و بخشنده» او را در شوک عمیقی فرو برده‌است.
طاهربیگ، که به‌نظر می‌رسد اهلِ منطقهٔ دَرگَزِ خراسان باشد، تاریخِ نادرشاه را با عنوان تاریخ نادر نوشت. طاهربیگ در سپاهِ نادر خدمت کرد، اما در هنگامِ بازگشتِ نادر به ایران، در هند ماند. وی سپس به خدمتِ شجاعُ‌الدّوله درآمد.
بیارم پری روی را از نهان مرا شاد سازی تو ای مهربان
چون بسته گشت راهی، شد حاصلِ من آهی شد کوه همچو کاهی، از عشق کهربا را
از عافیت طراوات گلزار کس مباد این شعله مهربان خس و خار کس مباد
ملک تو عدل را پسری سخت نیک بخت عدل تو ملک را پدری نیک مهربان
هم طرب شد کوه لنگر هم تعب شد تیز پر هم فلک شد دادگستر هم قدر شد مهربان
که چو کودک بگریه آغازد مادر مهربانش بخشد شیر
آب‌گندمان، یک آبادی از توابع بخش مرکزی، شهرستان شهربابک در استان کرمان ایران است.
از اشتیاق یثرب و درد فراق بیت کاهی است دل، فتاده میان دو کهربا
یک زمان با تو مهربان باشد باز گردد مزاج او در دم