معنی کلمه هراش در لغت نامه دهخدا
از چه توبه نکند خواجه که هر جای رود
قدحی می بنخورده کندش زود هراش.شهید بلخی.
هراش. [ هَِ ] ( ع مص ) بر یکدیگر انگیختن سگان را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || برجستن و حمله کردن و دشمنی ورزیدن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) مخاصمه و قتال و این معنی مستعار از هراش سگان است. ( اقرب الموارد ).