هده
معنی کلمه هده در لغت نامه دهخدا

هده

معنی کلمه هده در لغت نامه دهخدا

( هدة ) هدة. [ هََ دْ دَ ] ( ع اِ ) آواز فرورفتن دیوار و مانند آن. ( منتهی الارب ). صوت وقع الحائط. ( اقرب الموارد ): سمعت هدة؛ صدای فروریختن دیوار یا صخره ای را شنیدم. ( از اقرب الموارد ).
هدة. [ هََ دَ / هََ دْ دَ ] ( اِخ ) موضعی است میان عسقان و مکه یا آن از طائف است. ( منتهی الارب ). جایی است بین مکه و طائف. ( معجم البلدان ).
هدة. [ هََ دَ ] ( اِخ ) جایی است در مرالظهران و مدر که گل سفیدی است از آنجا به مکه حمل و نقل می کنند. ( معجم البلدان ).
هده. [ هَُ دَ / دِ ] ( اِ ) حق وراست و درست باشد چنانکه بیهده ناحق و باطل و هرزه را گویند. ( برهان ). حق. ( اسدی ). هوده. قیاس کنید با بیهوده و بیهده. ( حاشیه برهان چ معین ) :
مهرجویی ز من و بی مهری
هده جویی ز من و بیهده ای.رودکی. || فائده. ( برهان ).
- بیهده ؛ بیفایده. بی ارزش :
بر در میر تو ای بیهده بستی طمعی
از طمع صعب تر آن را که نه قید است و نه بند.ناصرخسرو.به رنج بیهده ای دوست گنج نتوان برد
که بخت راست فضیلت نه زور بازو را.سعدی.رجوع به هوده و بیهوده شود.

معنی کلمه هده در فرهنگ معین

(هُ دَ یا د )(ص . ) ۱ - حق ، راست و درست . ۲ - فایده .

معنی کلمه هده در فرهنگ عمید

سود، فایده: مهر جویی ز من و بی مهری / هده خواهی ز من و بیهده ای (رودکی: ۵۲۹ ).

معنی کلمه هده در فرهنگ فارسی

هوده، حق، راست ودرست، سودوفایده، بیهده:ناحق
(اسم ) ۱- حق راست ودرست
موضعی است میان عسقان و مکه یا آن از طائف است .

معنی کلمه هده در دانشنامه عمومی

هده (سوئد). هده ( به سوئدی: Hede ) یک منطقهٔ مسکونی در سوئد است که در بخش هریدالن واقع شده است. هده ۱٫۶۳ کیلومتر مربع مساحت و ۷۴۱ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه هده در فرهنگ معین

معنی کلمه هده در ویکی واژه

حق، راست و درست.
فایده.

جملاتی از کاربرد کلمه هده

به سعی پیچ و تاب دل به زلف یار پیوستم که می آید برون از عهده شکر و سپاس دل
ای همای ازل ای هدهد اقلیم الست که ترا بال شکست
حاضران با شگفتی مشاهده کردند که وقتی او در سالن قدم می‌زند و از کنار میزهای مسابقه می‌گذرد، هرگز در یک جهت بیش از شش قدم برنمی‌دارد و قبل از آن که گام هفتم را بردارد بر می‌گردد یا به جهتی دیگر در راست یا چپ می‌پیچد!
وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌ بدان که حق جل و جلاله و تقدست اسماؤه اندرین سوره، از معراج مهتر عالم سید ولد آدم و سفر کردن وی بآسمان و بازگشتن از مشاهده و عیان خبر داد تا امت وی بدانستن این قصه روح را روح دهند و دل را نور و سرور افزایند. در ابتداء سوره بنی اسرائیل قصه رفتن وی یاد کرد و تعظیم آن را تنزیه خود جلّ جلاله در پیش داشت: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری‌ بِعَبْدِهِ. و اندرین سورة بازگشت وی از حضرت بیان کرد و تشریف او را بشخص قسم یاد کرد گفت: وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌.
تو فارغ و ما از دل خود بیهده پرسان کای دل تو چه گویی که ز ما یاد کند یار
نیست آسان تا که جان در تن بود عهدهٔ خلقی که در گردن بود
میان جمع پریشان شاهدی شده‌ام که از مشاهده‌اش مجمعی پریشان است
مرا مهیا کردی خدای روزی خلق اگر نه روزی در عهده او ضمان شدمی
دل بود منتظر و شوق نمی آید باز هدهد شهر سبا را به سلیمان آرید
پند خود بیهده ضایع مکن، ای صاحب پند کز توام نیست خبر ز آنکه دلم سوی کسی ست
نشر صوت هم چنین در پلیمر ها،بتن ،چوب و برخی از مواد دیگر نیز مشاهده شده است.
هدهد کنون که خلعت بلقیس عهد یافت بختش به خلعت ملک امیدوار کرد