هد
معنی کلمه هد در لغت نامه دهخدا

هد

معنی کلمه هد در لغت نامه دهخدا

هد. [ هََ دد ] ( ع ص ، اِ ) مرد گرامی نژاد و جوانمرد. ( منتهی الارب ). مرد کریم. ( اقرب الموارد ). || بانگ شتر. ( منتهی الارب ). بانگ غلیظ. ( اقرب الموارد ). || آواز سخت و درشت که از افتادن دیوار و جز آن برآید. ( اقرب الموارد ). || مرد ضعیف. ( اقرب الموارد ). ج ، هدون [ هَُ / هَِ دد ]. ( منتهی الارب ). ج ، هَدّون. ( اقرب الموارد ). || پیری. ( منتهی الارب ). || ( مص ) سخت ویران کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || بشتاب خواندن. ( تاج المصادر بیهقی ). || شکستن. ( منتهی الارب ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل ). شکستن بنا. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر اللغه زوزنی ). شکستن چیزی با صدای شدید. ( اقرب الموارد ). || پیر گردیدن. || بانگ کردن شتر. || سست گردانیدن مصیبت کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || سست و ضعیف گردیدن. ( منتهی الارب ). || زود بریدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
هد. [ هََدْ دِ ] ( ع اِ صوت ) کلمه ای است که وقت آب خوردن خر گویند. ( منتهی الارب ). هنگام آب نوشیدن حمار برای اغراء و ترغیب گویند. ( از اقرب الموارد ).
هد. [ هََدد / هَِدد ] ( ع ص ) مرد سست و ضعیف. ( منتهی الارب ). ج ، هِدّون. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه هد در فرهنگ فارسی

مرد سست و ضعیف

معنی کلمه هد در دانشنامه عمومی

هد (شلسویگ هولشتاین). هد ( به آلمانی: Heede ) یک شهر در آلمان است که در Pinneberg واقع شده است. هد ۷۱۷ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه هد در فرهنگ فارسی

معنی کلمه هد در ویکی واژه

هِد 
به معنی فعل سریع، فوری، آنی، در حد ثانیه. هِد دِیَین قاچَر. آنی فرار می‌کند.
سر، سر انسان، یا سر هر موجود دیگر؛ اصطلاحی در بازی فوتبال.
نوعی قطعه فنی که در ضبط صوت‌های قدیمی بکار می‌رفت و علائم مغناطیسی روی نوارکاست را به علائم صوتی یا شنیداری تبدیل می‌نمود.

جملاتی از کاربرد کلمه هد

شمشیر تو اندر دل چون سنگ عدویت مانند سنانی که دهد جای مسن را
به غیر از می کسی از عهدهٔ غم برنمی‌آید زمان غصه بی‌ایام مستی سر نمی‌آید
گفت عهد تورا ندارم استوار عهد و سوگند تو نبود برقرار
زاهدا دست از من مسکین بشو طشت من افتاد از بام این درنگ
گرفتار گردیم پیش شدید ولیکن به ما بد نخواهد رسید
وصل ارچه که دیده را منوّر دارد کام دل را چو شهد و شکّر دارد
شاهد حال است خالت کزرهی بوسه ئی پذرفته ئی دوش ای پسر
نگفتمت که: منه دل برین خراب آباد؟ که بر کف تو نخواهد شد این خراب آباد
این اصل در سال ۱۸۹۴ میلادی، توسط تئودور شایم فلوگ اتریشی کشف شد و از آن زمان به نام وی ثبت شد. اصل شایم فلوگ به‌طورکلی برای عکاسی حرفه‌ای از اجسام یا جاهایی که از یک خط عرضی (بلند یا کوتاه) برخوردارند، یا جاهایی که صحنه‌آرایی آن‌ها در کنترل کامل عکاس است، نتایج درخشانی به دست می‌دهد.
از خاموشیم کار رسیدست بجان فریاد که خامشی مرا خواهد کشت
درگذر از ذکر و زهد و قیل و قال درد را بگزین ز بی‌دردی بنال