معنی کلمه هجوع در لغت نامه دهخدا
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع.سعدی.|| شکستن گرسنگی را تا سرحد سیری. ( منتهی الارب ). || شکسته شدن گرسنگی. ( منتهی الارب ). رجوع به تهجاع شود. || ( ص ، اِ ) ج ِ هاجع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هاجع شود.