هجوع

معنی کلمه هجوع در لغت نامه دهخدا

هجوع. [ هَُ ] ( ع مص ) خفتن. ( ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). به خواب رفتن به شب. ( منتهی الارب ). یا مطلق خواب. ( اقرب الموارد ) :
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع.سعدی.|| شکستن گرسنگی را تا سرحد سیری. ( منتهی الارب ). || شکسته شدن گرسنگی. ( منتهی الارب ). رجوع به تهجاع شود. || ( ص ، اِ ) ج ِ هاجع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به هاجع شود.

معنی کلمه هجوع در فرهنگ معین

(هُ جُ ) [ ع . ] (مص ل . ) خوابیدن .

معنی کلمه هجوع در فرهنگ عمید

۱. خوابیدن، خفتن.
۲. خواب.

معنی کلمه هجوع در فرهنگ فارسی

خوابیدن، خفتن، خواب
۱-(مصدر ) خفتن بخواب رفتن . ۲- (اسم ) خواب : ((همه شب نبودش قرار وهجوع زتسبیح وتهلیل وما را ز جوع ) ) (سعدی )

معنی کلمه هجوع در ویکی واژه

خوابیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه هجوع

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة سماعها ربیع الجمیع من العاصی و المطیع، و الشّریف و الوضیع. من اصغی الیه بسمع الخضوع ترک طیب الهجوع و من اصغی الیه بسمع المحابّ ترک لذیذ الطّعام و الشّراب.
چه شد که فتنهٔ بیدار چشم فتانت به عهد خسرو آفاق کرده قصد هجوع
خنجر خاموشی و شمشیر جوع نیزهٔ تنهایی و ترک هجوع