هجائی

معنی کلمه هجائی در لغت نامه دهخدا

هجائی. [ هَِ ئی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به هجاء ( هجا ). رجوع به این کلمه شود. ابجدی . الفبایی.
- حروف هجائی . رجوع به «حروف هجا» ذیل کلمه هِجا شود.
|| تعریض آمیز. هجوآمیز.

معنی کلمه هجائی در فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به هجائ

معنی کلمه هجائی در ویکی واژه

simbolico

جملاتی از کاربرد کلمه هجائی

و چنان خواندم که چون این قصیده حطیئه بر زبرقان خواندند، ندیمانش گفتند: این هجائی زشت است که حطیئه ترا گفته است، زبرقان نزدیک امیر المؤمنین عمر خطّاب‌، رضی اللّه عنه، آمد و شکایت و تظلّم کرد ؛ گفت: داد من بده. عمر فرمود تا حطیئه را بیاوردند. گفت: من درین فحشی و هجائی‌ ندانم، و گفتن شعر و دقایق و مضایق‌ آن کار امیر المؤمنین نیست، حسّان ثابت‌ را بخواند و سوگند دهد تا آنچه درین داند، راست بگوید. عمر کس فرستاد و حسّان را بیاوردند- و او نابینا شده بود- بنشست و این بیت بر وی خواندند، حسّان عمر را گفت: یا امیر المؤمنین، ما هجا و لکنّه سلح علی زبرقان‌ . عمر تبسّم کرد و ایشان را اشارت کرد تا بازگردند. و این بیت بمانده است و چهارصد و اند سال است تا این را می‌نویسند و می‌خوانند. و اینک من بتازه نبشتم که باشد کسی این را بخواند و بکار آید، که نام نیکو یادگار ماند.
جز این از وقارش نگویم که او را هجائی و ذمیست گردون وقاری
وگرنه به جانت که گویم ورا هجائی که از فحش نتوان شنید