هبک

معنی کلمه هبک در لغت نامه دهخدا

هبک. [ هََب َ / هََ ] ( اِ ) کف دست.( لغت فرس اسدی ) ( برهان ) ( فرهنگ نظام ) ( سروری ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
بر هبک نهاده جام باده
و آنگاه ز هبک نوش کردش.رودکی ( از لغت فرس ).

معنی کلمه هبک در فرهنگ معین

(هَ بْ یا بَ ) (اِ. ) کف دست .

معنی کلمه هبک در فرهنگ عمید

کف دست: بر هبک نهاده جام باده / وآنگاه ز هبک نوش کردش (رودکی: ۵۲۴ ).

معنی کلمه هبک در فرهنگ فارسی

(اسم ) کف دست : (( برهبک نهاده جام باده وان گاه زهبک نوش کردش . ) ) (رودکی )

معنی کلمه هبک در ویکی واژه

کف دست.

جملاتی از کاربرد کلمه هبک

این روستا در دهستان دهبکری قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۱ نفر (۲۱ خانوار) بوده‌است.
لطفاً عبارت {{جا:هبک-انتقال با کپی| ‏اجی مجی لا ترجی|به=آبراکادابرا}} ~~~~ را در صفحهٔ بحث کاربری که انتقال به‌واسطهٔ کپی را انجام داده‌است، قرار دهید.
چندان که خواهید علم بیاموزید و برخوانید، امّا تا عمل فرا علم نه پیوندید و بر آنچه دانید کار نکنید هرگز بثواب آن جهانی و نواخت الهی نرسید. و عن ابی الدرداء (رض): ویل لمن لا یعلم مرّة، و ویل لمن یعلم و لا یعمل سبع مرّات. و کان یحیی بن معاذ یقول: یا اصحاب العلم قصورکم قیصریّة و بیوتکم کسرویّة و ابوابکم طاهریّة و مراکبکم قارونیّة و مذاهبکم شیطانیّة. فاین المحمدیّة؟