هبال

معنی کلمه هبال در لغت نامه دهخدا

هبال. [ هََ ] ( ع اِ ) نام درختی است که از آن تیر سازند. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ). درختی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
هبال. [ هََ ب ْ با ] ( ع ص ) کسب کننده و ورزنده حیله ساز. ( ناظم الاطباء ). ورزنده حیله ساز. ( منتهی الارب ). کاسب محتال. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ). ذوالرمة گوید :
او مطعم الصید هبال لبغیته
الفی اباه بذاک الکسب یکتسب.
|| شکاری فریبنده. ( منتهی الارب ). صیادی که ناگهان بر صید برآید. ( ناظم الاطباء ).شکارچی که شکار را بفریبد. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( تاج العروس ). گفته شده : «او مطعم الصید هبال لبغیته ». ( اقرب الموارد ). ذئب هبال ؛ گرگ فریبنده. ( ناظم الاطباء ). || صیاد. ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ).

معنی کلمه هبال در فرهنگ معین

(هَ ) [ ع . ] (اِ. ) نام درختی است که از آن تیر سازند.

معنی کلمه هبال در فرهنگ فارسی

(اسم )درختی است که از آن تیرسازند.
کسب کننده و ورزنده حیله ساز ورزنده حیله ساز

معنی کلمه هبال در ویکی واژه

نام درختی است که از آن تیر سازند.

جملاتی از کاربرد کلمه هبال

جائی است جهان تو که آنجا شهبال عقاب ظن بسوزد
چشم‌پوشیدن جهان را زیرِ بال‌آوردن است شاهبازِ معرفت را شاهبال این است و بس
جود و کرم دو طایر زرین بود که هست آن شاهبال ماهش و این شهپر آفتاب
تا شاه باز چترش ، بگرفت ملک سنجر بر کند نسر گردون ، شهبال صیت طغرل
بادی از جنبش شهبال تو می‌باید و بس که شود در صف هیجا سپه آشوب ذباب
ناگه ازین دام گه پرخطر یافت به شهبال توجه نجات
جانستان رمح تو بود شهبال سرفشان تیغ تو بود شهپر
گیسوی تو شهبال همای نبوی دان بوینده چو مشک تبت و تنکت تمغاج
طایر روحش به شهبال توجه ناگهان در هوای آن جهان زین آشیان برداشت ظل