های هوی
معنی کلمه های هوی در فرهنگ فارسی
هیاهو، صداهای درهم وبرهم، شوروغوغا، شادی، طرب
( های هو ی ) (اسم ) شوروغوغا هیاهو
جملاتی از کاربرد کلمه های هوی
روباه لنگ رفت که بر شیر عاشقم گفتم که این به دمدمه و های هوی نیست
مست بودند و رهیده از کمند های هوی عاشقانه میزدند
آنکه گوید های هوی و پای کوبد هر زمان آن بحق دیوانگی باشد مخوان آن را طرب
فیض بالا روی بس است ارچه شعر معراج های هوی من است
از دلش چندان بر آمد های هوی حلقه کرد اهل بخارا گرد اوی
دمدمهٔ این نای از دمهای اوست های هوی روح از هیهای اوست
خواهی اگر حرم بطواف نجف شتاب تا چند های هوی کنی آشفته خیزهی
با این همه های هوی ایشان دیدیم هنگام عمل وظیفه نشناختهاند
بدان رسید که از های هوی گریه من ز آشیانه تن مرغ جان کند پرواز
عشق و نشاط گستری با می و رطلِ ساغری میرسد از کنارها غلغل و های هوی او