هایهوی
معنی کلمه هایهوی در فرهنگ فارسی
هیاهو، صداهای درهم وبرهم، شوروغوغا، شادی، طرب
( های هو ی ) (اسم ) شوروغوغا هیاهو
جملاتی از کاربرد کلمه هایهوی
می فزاید هایهوی می پرستان را سرود شورش مجنون زیاد از ناله زنجیر شد
مردیم از خموشی بگذار تا برآریم از گریه هایهایی وز ناله هایهویی
گلی گفتم به خواب از گلشن رخسار او چینم پرید از چشم خواب از هایهوی عندلیبانم
غرش و هایهوی وهمهمه نیست گرد و دود وخروشو دمدمهنیست
اندرین گنبد درافکند از غرور دور باش و هایهوی و عرو عور
وز طرفی هایهوی آن زن و شوهر با دو سه طفل کرایه کردهٔ رشکین
می فتد چون میوه های پخته در یکدم به خاک هایهویی کز شراب نیمرس گردد بلند
رفت ایام جوانی، شوق در جانم نماند هایهوی عندلیبان در گلستانم نماند
تا نمی گردد صفیر خامه صائب بلند هایهویی در میان بلبلان در کار نیست
گذشتم تا رسیدم بر در دل شنیدم هایهوی کشور دل