هاجس
معنی کلمه هاجس در فرهنگ معین
معنی کلمه هاجس در فرهنگ عمید
معنی کلمه هاجس در فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - آنچه در دل افتد آنچه بخاطر خطور کند. ۲- وسواس جمع : هواجس . ۳- خاطر اول یا خاطر ربانی است که هیچگاه خطا نکند و سهل آنرا (( سبب اول ) ) و ((نقرخاطر ) ) نامیده است و چون در نفس تحقق یابد ((ارادت ) ) نامیده میشود وچون دفع. سوم بگذرد آنرا ((همت ) ) خوانند و در دفع. چهارم ((عزم ) ) نامیده گردد و هنگام توجه بقلب اگر خاطر فعل باشد آنرا (( قصد ) ) خوانند و با شروع در کار آنرا ((نیت ) ) نامند. ۴ - خطاب نفسانی خطابی که در آن حظ نفس باشد.
معنی کلمه هاجس در ویکی واژه
هواجس.
جملاتی از کاربرد کلمه هاجس
قال المسئولُ، و هو علی بن عثمان الجلابی، وفَّقَهُ اللّهُ تعالی؛ بدان که اندر این زمانهٔ ما این علم بهحقیقت مندرس گشته است، خاصه اندر این دیار که خلق جمله مشغول هوی گشتهاند و معرض از طریق رضا و علمای روزگار و مدعیان وقت را از این طریقت صورت بر خلاف اصل آن بسته است. پس نیارند همت به چیزی که دست اهل زمانه، بأسرها، از آن کوتاه بود بهجز خواص حضرت حق و مراد همه اهل ارادت از آن منقطع و معرفت همه اهل معرفت ازوجود آن معزول. خاص و عام خلق از آن به عبارت آن بسنده کار گشته و کار از تحقیق به تقلید افتاده و تحقیق روی خود از روزگار ایشان بپوشیده. عوام بدان بسنده کرده گویند که: «ما حق را همیبشناسیم»، و خواص بدان خرسند شده که اندر دل تمنایی یابند و اندر نفس هاجسی و اندر صدر میلی بدان سرای؛ از سر مشغولی گویند «این شوق رؤیت است و حُرقت محبت.» و مدعیان به دعوی خود از کل معانی بازمانده و مریدان از مجاهده دست بازداشته و ظن معلول خود را مشاهده نام کرده.
هاجسون (۲۰۱۲–۲۰۱۶) ·
هرکس ز نظرهاجست از خاک برون ننشست واماندة این صحراست گرد رم آهوها
جاه را صدر تو منظورترین پیشگه است جود را بزم تو مشهورترین منهاجست